حوزه علمیه فاطمیه الیگودرز
نگاه زیبا از شما مطالب زیبا از ما




فروردین 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
        1 2 3
4 5 6 7 8 9 10
11 12 13 14 15 16 17
18 19 20 21 22 23 24
25 26 27 28 29 30 31




اجتماعی فرهنگی مذهبی سیاسی اعتقادی




جستجو







احادیث


حدیث موضوعی



آشنایی با سوره های قرآن


سوره قرآن



نسیم رحمت الهی در همه جا جاری و ساری است





زیارت عاشورا


زیارت عاشورا



نگاه زیبا از شما مطالب زیبا از ما



وصیت نامه شهیدان


مهدویت امام زمان (عج)



خبرنامه





اخبار علمی





آمار


  • امروز: 20
  • دیروز: 12
  • 7 روز قبل: 23
  • 1 ماه قبل: 123
  • کل بازدیدها: 67221



  • ساعات عمر در حال گذر است


    ساعت فلش مذهبی



    پخش زنده حرم


    پخش زنده حرم



    مهدویت


    مهدویت امام زمان (عج)




    مراجع تقلید


















    دريافت کد
 لوگوي سايت مراجع معظم تقليد











     
      روش شهید بابایی برای فرار از گناه ...

     

     

    یکی از هم دوره ای های شهید بابایی در آمریکا می گفت:در آمریکا دوره خلبانی می دیدیم ،یک روز دیدم روی بولتن خبری پایگاه (ریس)مطلبی رو نوشته بود که نظر همه رو جلب کرده بود.مطلب هم این بود:

     

    دانشجو بابایی ساعت 2 بعد از نیمه شب می دود تا شیطان را از خود دور کند!

     

    تا این مطلب رو خوندم رفتم سراغ عباس و گفتم :عباس قضیه چیه؟اولش نمی خواست بگه،بعدشم آروم سرشو آورد بالا و گفت:چند وقت پیش بد خواب شده بودم رفتم بیرون تا کمی بدوم،کلنل باکستر و همسرش منو دیدن ،از شب نشینی می اومدن .کلنل به من گفت:این وقت شب برا چی می دوی ؟بهش گفتم:دارم ورزش می کنم.گفت راستشو بگو.گفتم:راستش محیط خوابگاهی خیلی آلودست ،شیطون آدموخیلی اذیت می کنه ،اگه آدم حواسشو جمع نکنه به گناه می افته،بعدشم بهش گفتم :می دونی دین ما برای اینطور وقتا چه توصیه ای می کنه؟عمل سخت انجام بدین!!!

     

    موضوعات: شهداء
    [چهارشنبه 1391-12-23] [ 10:49:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      فشار قبر شهید به خاطر بد اخلاقی با همسرش ...

     

     

    در روايت است كه:وقتي سعدبن معاذ شهيد شد پيامبر (ص) تشييع جنازه با شكوهي براي او انجام داد.حضرت در حالي كه پاها را برهنه كرده بود و دنبال جنازه سعد حركت كرده گاهي طرف راست و گاهي طرف چپ جنازه را مي گرفت چون نزديك قبر شدند حضرت داخل قبر شده و با دست مباركش او را داخل قبر گذاشته و قبر او را آماده و خشت بر روي آن گذاشت.در اين هنگام مادر سعد كنار قبر او آمد و گفت:گوارا باشد بر تو بهشت اي سعد!

     

    حضرت رسول(ص) عرض كردند:مادر سعد با چنين يقيني سخن مگو كه الان قبر فشار سختي بر بدن سعد وارد نمود.مردم سوال كردند چرا يا رسوا الله با اينكه در تشييع جنازه سعد آنچنان اهميت قائل شدي كه نسبت به ديگران سابقه نداشت آنوقت مي فرمايي كه سعد دچار فشار قبر شد؟حضرت فرمود:آري سعد نسبت به خانواده اش بد اخلاق بود و اين فشار قبر از آن بد اخلاقي بود.

     

    موضوعات: شهداء
    [سه شنبه 1391-12-22] [ 10:05:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      اخلاص شهید رجایی ...

     

     

    رجايي هيچ كس نيست،رجايي هرگز نبايد به عنوان يك شخص مطرح باشد.مسئله،مسئله اسلام است.اگر من خيال كنم شما به خاطر من مي گوييد:"درود بر رجايي"حتما اشتباه كرده ام.شما به خاطر اسلام و به طرفداري از امام به اميد اينكه من مقلد امام باشم مي گوييد:"درود بر رجايي"والا ما درود بر شخص نداريم.خداوند در قرآن انسان را در حالي كه به عنوان اشرف مخلوقات ذكر كرده است در عين حال فرموده است:«ان النسان ليطغي ان راه استغني»اگر انساني چون رجايي احساس كند كه اين همه طرفدار دارد اگر خيال بكند كه اين همه مردم به خاطر اين پوست و گوشت و استخوان حركت مي كنند و بر او درود مي فرستند،خدا در قرآن گفته است ،احتمال انحراف رجايي و امثال او هست .پس اين مردم به خدا و اسلام و امامي كه مفسر شايان و بارزي از اسلام است درود مي فرستند.

     

    از سخنان شهيد رجايي

     

    موضوعات: شهداء
    [چهارشنبه 1391-12-09] [ 10:45:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      شهید زین الدین و استعانت از خداوند ...

     

     

    همه مقدمات عملیات انجام شده بود]همه معبرهای ما جواب داده بود.نیرو هارو مستقر کرده بودیم توی خط،منتظر بودند تا شب بعد برای عملیات ،همه کارها رو به راه بود.شب برگشتیم قرار گاه برای استراحت،آخرشب خوابیدیم.دم سحر بود که بیدار شدم.نور فانوس فضای چادر را روشن کرده بود .دیدم شهید زین الدین پتو را کنار زده به حالت سجده صورتش را گذاشته روی خاک و می گویدئ:"خدایا من با توکل بر تو هر چه در توانم بود ،هر چه بلد بودم و هر چه امکانات بود آماده کردم،از اینجا به بعد را هم پشتیبانمان باش.

     

     

     

    موضوعات: شهداء
    [سه شنبه 1391-12-08] [ 09:57:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      تقدیم به جانبازان ...

    سی سال می شود                                                                                                                                                                            پدرم قد نکشیده

    نه با تشویق نه با ترفیع

    از روزی که پاهایش را زدند …..

    منتظر بال است.

    موضوعات: شهداء
    [شنبه 1391-11-07] [ 11:42:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      از زبان همسر شهید جهان آرا(الگوی شیرین زندگی من) ...

                                                                                              الگوی شیرین زندگی من

    همسر شهید جهان آرا می گوید هنگام ازدواج و حتی قبل از آن مفهوم و چگونگی تشکیل خانواده برای من مسئله ای مهم بود و در واقع بحث تشکیل خانواده در آن زمان برای ما صرفا یک زندگی مادی و یا زندگی ای که به شغل و مقام و امکانات مادی فکر کنیم نبود،یک زندگی هدفدار بود.الگوی من چه قبل از ازدواج و چه بعد از آن حضرت زهرا (س) بودند،همیشه سعی کردم آن بانوی گرامی اسلام را الگوی خود قرار دهم.همسر شهید در پاسخ به این که چه شیرینی از زندگی حضرت زهرا مجسمه ذهن شما بود که ایشان را الگو قرار دادید،یاد آور می شود:"نقش حضرت زهرا (س)به عنوان یک زن در جامعه ،در زندگی با همسرش حضرت علی (ع) و زندگی فرزندانش،نقش گسترده ای در زندگی ما پیدا می کند و باعث می شود در تمام ابعاد از ایشان الگو بگیریم.و هر جا راه ناشناخته است آن راه و مشخصات را از زندگی ایشان پیدا کنیم و یا به آن عمل کنیم،ایشان همزمان با مدیریت خانه در کارهای مهم حضرت علی (ع)را یاری می کردند و کارهایی را که خودشان می خواستند در سطح جامعه انجام دهند،بدون اینکه مستقیما وارد جامعه شوند،کارها را هدایت می کردند و در حقیقت کارهای اجتماعی خود را از داخل منزل کنترل کرده  انجام می دادند و این برای من خیلی شیرین است.

    موضوعات: شهداء
    [دوشنبه 1391-11-02] [ 10:57:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      حضور شهید نواب در زندگی ...

    آقا،در تمام طول این سالها ،در تک تک لحظات من حضور داشتند.هنگامی که سر قبر ایشان می رفتم آنقدر گریه می کردم که خاک مزار ایشان ،گل می شد.گاهی احساس می کردم از درون مزار صدایی را می شنوم که مرا تسلی می دهد.غالبا در گرفتاری ها آقا را خواب می دیدم.یادم هست دو سالی از شهادت ایشان نگذشته بود ،که یکی از بچه ها سخت بیمار شد.شهید را در خواب دیدم و با لحن گلایه آمیزی پرسیدم :"آقا در این دو سال کجا بودید؟نمی دانید چقدر بر من سخت گذشته است!"ایشان لبخندی زد و گفت:"درس پزشکی می خواندم و حالا هم به کمک تو آمده ام.”http://media.farsnews.com/Media/8810/ImageReports/8810201462/1_8810201462_L600.jpg

    موضوعات: شهداء
    [چهارشنبه 1391-10-27] [ 10:13:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      خشت های بلورین ...

    دیگر از بی خانمانی و آوارگی به تنگ آمده بودم و زجر می کشیدم.از نظر اقتصادی نیز وضع خوبی نداشتم که برای زن و بچه هایم مسکنی تهیه کنم .در همان روزها گروهی از بسیجیان جهت کمک به عشایر به نیک شهر آمده بودند و روز و شب کار می کردند.روزی کنار یکی از برادران بسیجی رفتم و درد ودل کردم .با دقت به حرف هایم گوش داد و سپس گفت:غصه نخور.من مشکلات را با کمک برادران حل می کنم.نامش سید محسن صفیرا بود.یک هفته بعد او و تعدادی از دوستان سپاهی اش همراه با دانش آموزان 5-6هزار خشت و سایر مصالح را فراهم کردند.بعد سید محسن خودش شروع به بنایی کرد.او واقعا زحمت می کشیدو عرق می ریخت.حتی گاهی پاچه های شلوار را بالا می برد و به گل مالی می پرداخت.مدت زیادی طول نکشید که خانه زیبایی با همکاری بسیجی ها و دیگر دوستان برای ما ساختند.در دل به آنها آفرین می گفتم و خدا را شکر می کردم که به فریاد من رسیده اند.آنان به ظاهر خانه مرا می ساختند،ولی در حقیقت آن خشت ها ،خشت های بلورینی بودند که هر کدام با آن در بهشت برای خود خانه می ساختند.

    موضوعات: شهداء
    [چهارشنبه 1391-10-13] [ 11:37:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      حسرت شهادت (شهید احمد باقری) ...

    سال 1359 بود که فردی به من اطلاع داد احمد مجروح شده و در بیمارستان بستری است .این موضوع را با مادرش در میان گذاشتم.مادرش به خیال اینکه او شهید شده است و می خواهیم او را دلداری دهیم ،آه و فغان بسیار کرد.وقتی او را به بیمارستان آوردیم و احمد را در حال بیهوشی دید ،باز باورش نشد که او زنده است همین طور بر سر و صورت احمد بوسه می زد و گریه می کرد و می گفت :"احمد شهید شده است."چند دقیقه بعد ،احمد چشم گشود و با دیدن ما لبخندی بر لبانش نقش بست.آنگاه رو به مادرش کرد و گفت :"گریه نکن و این همه خودت را نزن تو خیال می کردی احمد شهید شده ولی حالا باید حسرتش را بخوری."سپس از گوشه چشمش چند قطره ای اشک جاری شد و مجددا در حالت بیهوشی فرو رفت.

                                                                                                                                                   موسسه فرهنگی هنری قدر ولایت       شهادت طلبی

    موضوعات: شهداء
    [شنبه 1391-10-02] [ 10:48:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت