” تقوا” در اصل از ماده” وقايه” به معنى نگهدارى يا خويشتن دارى است و به تعبير ديگر يك نيروى كنترل درونى است كه انسان را در برابر طغيان شهوات حفظ مىكند، و در واقع نقش ترمز نيرومندى را دارد كه ماشين وجود انسان را در پرتگاهها حفظ و از تندرويهاى خطرناك، باز مىدارد.
ضمنا از اين تشبيه به خوبى استفاده مىشود كه تقوا به اين نيست كه انسان انزوا و گوشه گيرى انتخاب كند، بلكه بايد در دل اجتماع باشد و اگر اجتماع آلوده بوده خود را حفظ كند.
تفسير نمونه ج9 377 2 - پاداش اخلاص. ….. ص : 377
ولى با توجه به جمله بعد كه مىگويد او از بندگان مخلص ما بود اين حقيقت روشن مىشود كه خداوند بندگان مخلص خود را هرگز در اين لحظات بحرانى تنها نمىگذارد، و كمكهاى معنوى خود را از آنان دريغ نمىدارد، بلكه با الطاف خفيه خود و مددهاى غيبى كه توصيف آن با هيچ بيانى ممكن نيست، بندگان خود را حفظ مىكند و اين در واقع پاداشى است كه خداى بزرگ به اين گونه بندگان مىبخشد، پاداش پاكى و تقوا و اخلاص.
>
تفسير نمونه ج11 460 ده دستور مهم اخلاقى در مقابله با مخالفان ….. ص : 455
” تقوا” در همه ابعاد و در مفهوم وسيعش، از جمله تقوا در برابر مخالفان، يعنى حتى در برابر دشمن بايد اصول اخلاق اسلامى را رعايت كرد، با اسيران معامله اسلامى نمود، با منحرفان رعايت انصاف و ادب كرد، از دروغ و تهمت پرهيز نمود، و حتى در ميدان جنگ همانگونه كه در اصول تعليمات جنگى اسلام وارد شده است بايد تقوا و موازين اسلامى حفظ شود: به بىدفاعان نبايد حمله كرد، متعرض كودكان و پيران از كار افتاده نبايد شد، حتى چهارپايان را نبايد از بين برد، مزارع را نبايد نابود كرد، آب را نبايد به روى دشمن قطع نمود، خلاصه تقوا و رعايت اصول عدالت در برابر دوست و دشمن عموما بايد انجام
تفسير نمونه ج16 212 تفسير: فرار از حوزه قدرت خدا ممكن نيست! ….. ص : 210
برنامه آزمون الهى، جهاد با هواى نفس، و مبارزه با دشمنان سرسخت براى حفظ ايمان و پاكى و تقوا، برنامه خود انسان است، و گرنه خداوند وجودى است نامتناهى از هر نظر و هيچ نيازى ندارد كه به وسيله عبادت يا اطاعت بندگان بر طرف شود، كمبودى ندارد كه ديگران به او بدهند، بلكه ديگران هر چه دارند از او دارند، از خودشان چيزى ندارند.
تفسير نمونه ج17 413 تفسير: مواردى كه از اين قانون حجاب مستثنى است ….. ص : 411
چه اينكه حجاب و پرده، و مانند اينها همه وسائلى براى حفظ از گناه بيش نيست، ريشه اصلى همان تقوا است كه اگر نباشد حتى اين وسائل نيز سودى نخواهد بخشيد.
ترجمه تفسير كاشف ج1 128 قرآن و علم جديد ….. ص : 122
اول «المتّقين»، «واو» است؛ زيرا از «وقى وقاية» گرفته و آنگاه «واو» به «تاء» قلب گرديده است. واژه «وقايه» در لغت به معناى مطلق حفظ و نگهدارى است و در اصطلاح شرع، به معناى نگهدارى از خشم و مجازات خدا بر اثر ترك واجب و يا فعل حرام است. امير مؤمنان عليه السّلام مىفرمايد: «تقوا، در رأس اخلاق است».
ترجمه تفسير كاشف ج3 489 [سوره الأعراف(7): آيه 26] ….. ص : 488
كرده، آن است كه تقوا صاحبش را از عذاب خدا نگه مىدارد؛ چنانكه لباس انسان را از گرما و سرما حفظ مىكند. خداوند مىفرمايد: «و جامههايى كه شما را از گرما حفظ مىكند و جامههايى كه در جنگ نگهدار شماست …» ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُونَ: خداوند از باب كرم و بخشش، لباس به شما داد تا از او فرمان ببريد و از معصيت او خوددارى كنيد.
تفسير اثنا عشرى ج2 226 [سوره آلعمران(3): آيه 120] ….. ص : 225
إِنْ تَمْسَسْكُمْ حَسَنَةٌ: اگر برسد شما را نصرتى و غنيمتى مانند جنگ بدر، تَسُؤْهُمْ: بد آيد ايشان را و دلتنگ شوند. وَ إِنْ تُصِبْكُمْ سَيِّئَةٌ: و اگر برسد شما را غمى و المى چنانكه در احد واقع شد، يَفْرَحُوا بِها: خوشدل و شادمان شوند به آن. و اين علامت كمال عداوت است كه به مصيبت كسى شادمان و به شادى كسى غمناك گردند. وَ إِنْ تَصْبِرُوا: و اگر صبر كنيد اى مؤمنان بر جفاى يهود، يا كيد منافقان، يا آزار منافقان، يا بر جميع تكاليف دينيه، وَ تَتَّقُوا: و بپرهيزيد از مخالطه و مجالست دشمنان خدا، لا يَضُرُّكُمْ كَيْدُهُمْ شَيْئاً: ضرر نرساند شما را مكر و حيله آنها هيچ چيز را، و فضل الهى و حفظ و نصرت او است كه وعده فرموده صابران و متقيان را. إِنَّ اللَّهَ بِما يَعْمَلُونَ مُحِيطٌ: بتحقيق خداى تعالى به آنچه بجا مىآوريد از صبر و تقوا، به علم ازلى، احاطه كننده است.
تفسير نور ج1 299 پيامها: ….. ص : 298
10- حفظ وقت و مراعات نظم در كارها و عبادات، يكى از مصاديق تقوا و فلاح است. «مَواقِيتُ لِلنَّاسِ … لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»
تفسير نور ج1 305 نكتهها: ….. ص : 304
اسلام اين سنّت را پذيرفت و در هر سال چهار ماه را آتش بس اعلام نمود، ولى دشمن هميشه در كمين است تا از فرصتها سوء استفاده كند و چه بسا با خود فكر كند كه چون مسلمانان در اين ماهها موظف به رعايت آتش بس هستند، پس به آنها حمله كنيم. اين آيه مىفرمايد: اگر مخالفان شما در اين چهار ماه به شما هجوم آوردند، شما نيز در برابرشان بايستيد و در همان ماهها با آنان بجنگيد و ماه حرام را در برابر ماه حرام قرار دهيد. زيرا حرمت خون مسلمانان و حفظ نظام اسلامى از حرمت اين ماهها بيشتر است، و هركس حرمتها را شكست بايد مورد قصاص قرار گيرد. سپس به عنوان يك قانون كلّى مىفرمايد: هركس به شما تجاوز كرد، به همان مقدار به او تعدّى كنيد. و تقوا داشته باشيد و بيش از مقدار لازم قصاص نكنيد و بدانيد كه خداوند با متّقين است.
تفسير نور ج1 683 پيامها: ….. ص : 683
2- تلاش و رفت و آمد براى كسب دنيا، با حفظ تقوا و توجّه به منافع اخروى مانعى ندارد. «لا يَغُرَّنَّكَ تَقَلُّبُ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي الْبِلادِ …. لكِنِ الَّذِينَ اتَّقَوْا»
تفسير نور ج3 43 نكتهها: ….. ص : 43
پس از نقل داستان حضرت آدم، خداوند در اين سوره چهار بار (در اين آيه و آيات 27، 31 و 35)، فرزندان آدم و نسل بشر را خطاب قرار داده و به امورى همچون: حفظ لباس تقوا، فريب شيطان را نخوردن، در خوراكىها و آشاميدنىها و تجمّلات اسراف نكردن و پذيرفتن دعوت انبيا، سفارش كرده است.
تفسير نور ج6 107 پيامها: ….. ص : 107
2- تقوا و حفظ حريم، شايستهى مقام ربوبى است. «وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ»
تفسير نور ج8 151 [سوره الزمر(39): آيه 10] ….. ص : 151
بگو: «اى بندگان من كه ايمان آوردهايد! از پروردگارتان پروا كنيد. براى كسانى كه در اين دنيا نيكى كردهاند نيكى است، و زمين خدا بزرگ است، (پس اگر در منطقهاى براى حفظ ايمان و تقوا و كار نيك در فشاريد، هجرت نماييد). همانا صابران پاداش خود را بى حساب به طور كامل دريافت مىدارند.
تفسير نور ج8 151 پيامها: ….. ص : 151
5- گاهى حفظ تقوا مستلزم هجرت است. آمَنُوا اتَّقُوا … أَرْضُ اللَّهِ واسِعَةٌ
تفسير نور ج8 507 پيامها: ….. ص : 507
1- حفاظت در دنيا سبب حفاظت در آخرت است. كسى كه در دنيا با تقوا خود را حفظ كرد، در آخرت خداوند او را از دوزخ حفظ مىكند. إِنَّ الْمُتَّقِينَ … وَ وَقاهُمْ …
تفسير نور ج9 283 پيامها: ….. ص : 283
6- كسىكه در دنيا با تقوا خود را حفظ كرد، در قيامت خداوند او را از عذاب دوزخ حفظ مىكند. الْمُتَّقِينَ … وَقاهُمْ
تفسير نور ج10 72 نكتهها: ….. ص : 72
ايمان به اينكه خداوند ناظر بر اعمال ما مىباشد و همه چيز را مىداند، بهترين وسيله براى دورى از گناه و حفظ تقوا است.
تفسير راهنما ج1 487 [سوره البقرة(2): آيه 194] ….. ص : 485
14- رعايت تقوا در جنگ و حفظ عدالت در مقابله به مثل، موجب جلب حمايت و امدادهاى الهى است.
تفسير راهنما ج2 92 [سوره البقرة(2): آيه 223] ….. ص : 89
ملاقات او، زمينهساز رعايت تقوا و حفظ حدود الهى است.
تفسير راهنما ج3 208 [سوره آلعمران(3): آيه 198] ….. ص : 207
امكانات مادى با حفظ تقوا، آسيبى به سعادت اخروى نمىرساند.
تفسير راهنما ج4 64 [سوره النساء(4): آيه 130] ….. ص : 64
2- عدم لزوم حفظ كانون خانواده در صورت ناتوانى زن و يا شوهر بر سازش و رعايت تقوا در محيط خانواده
تفسير راهنما ج6 302 [سوره الأنفال(8): آيه 1] ….. ص : 301
11- رعايت تقوا با عمل به احكام خداوند، عاملى نيرومند براى حفظ وحدت جامعه ايمانى و زدودن كدورتها و اختلافات آن
تفسير راهنما ج9 300 [سوره النحل(16): آيه 52] ….. ص : 299
«تقوا» در اصل به معناى حفظ خود از چيزى است كه مايه نگرانى و ترس باشد و به معناى خودِ ترس نيز آمده است.
تفسير راهنما ج10 451 [سوره مريم(19): آيه 18] ….. ص : 450
7- تقوا، عمدهترين عامل در حفظ آدمى از گناه است.
تفسير راهنما ج14 148 [سوره الروم(30): آيه 31] ….. ص : 147
«تقوا» در لغت، حفظ خود از خطر، و در شريعت، حفظ خود از افتادن در گناه است. طبيعى است كه مصداق حفظ خود از گناه، ترك محرّمات و انجام دادن واجبات است. ذكر اقامه نماز و پرهيز از شرك، مىتواند به منزله ذكر خاص بعد از عام و مفيد نكته ياد شده باشد.
تفسير راهنما ج16 27 [سوره الزمر(39): آيه 10] ….. ص : 26
13- تشويق و ترغيب مؤمنان از سوى خداوند، به هجرت از سرزمين نامساعد براى حفظ ايمان، تقوا و احسان، به سرزمين مناسب ديگر
تفسير راهنما ج17 94 [سوره الزخرف(43): آيه 67] ….. ص : 94
3- تقوا، عامل حفظ و ثبات دوستىها و مودّتها است.
پرتوى از قرآن ج1 54 امتياز قرآن ….. ص : 51
اين مطلب درباره حقيقت عدالت از سقراط بزرگ است كه منطبق با حقيقت تقوا مىباشد، گويد: اگر بخواهيم حقيقت عدالت (يا تقوا) را در وجود يك فرد تشخيص دهيم نخست بايد تقوا را در اجتماع درك نمائيم، مانند خط ريز كه خواندنش آن گاه آسان مىشود كه بصورت درشتتر در آيد و با آن تطبيق شود؛ پيكره عمومى اجتماع از سه طبقه تشكيل مىشود: 1- دانشمندان و سياستمداران 2- سپاهيان 3- توليد كنندگان و فراهم سازندگان وسايل زندگى. هر يك از اين سه طبقه داراى پيشه و خوى مخصوصى مطابق كار و وظيفه خودند كه بحسب آن اجتماع يا دولت صفت و نامى دارد. نظر بطبقه اول حكيمانه و فاضلانه، از جهت طبقه دوم شجاع و غيور، از جهت طبقه سوم مولد و مقتصد است. وظيفه طبقه نخست تعيين وظائف و حدود و تنظيم قوانين بر طبق خير و صلاح مىباشد، طبقه دوم در تحت فرمان طبقه اول وظيفه دفاع و حفظ حدود و اجراء قوانين را دارد، طبقه سوم وظيفهاش توليد و مبادله و تأمين اقتصاد مىباشد، قرار گرفتن هر طبقهاى در حدود خود و بهرهمند شدن از آزادى و دخالت نكردن در حدود ديگران عدل است و چنين اجتماعى عادلانه مىباشد، نگهدارى حدود و اجراء قوانين بوسيله قواى انتظامى و اجرايى تحت فرمان قواى عقلى حكام و دانشمندان، تقواى اجتماعى و سياسى ناميده مىشود، اگر تقواى اجتماعى برقرار ماند
پرتوى از قرآن ج1 55 امتياز قرآن ….. ص : 51
سازمان درونى انسان سه قسمت است: مبدء تعقل و تفكر كه ذهن است. مبدء تمايلات و لذات حيوانى كه شهوت است، مبدء خشم و دفاع كه غيرت است، كار مبدء ذهنى و عقلى درك حقايق علمى و عملى، عاقبت بينى، و صلاح انديشى مىباشد، شهوت تغذيه و تمايل جنسى براى حفظ فرد و تأمين نوع است، مبدء غضبى حافظ حقوق است و با فرمان و هدايت عقل بايد از تجاوز بحدود و حقوق جلوگيرى نمايد، و قواى درونى را در حد خود نگهدارد، چنين انسانى داراى وقايه و متقى است، و عقل استعداديش با پرتو هدايتى كه از بيرون رسد بسوى كمال و درك غيب ميگرايد، اگر اين وقايه و نظام نفسانى در اثر تحريكات و سركشى بعضى از قواى درونى از ميان برود و مبدء شهوانى و غضبى عقل و ذهن را بخدمت خود در آورد و بآرزوى رسيدن به شهوات بيرون از حد وا دارد ديگر استعداد پذيرش هدايت از ميان مىرود، اكنون كه لغت تقوا و تحقق آن در سازمان اجتماع و فرد بررسى شد ميتوان گفت: معناى جامع تقوا، ضمير بيدار بحق و نگهدار حريم است و اثر آن هم آهنگى قواى نفسانى و ظهور فضائل خلقى مانند عدالت و عفت و شجاعت مىباشد. علماء اخلاق چون از اين هم آهنگى و وابستگى غفلت كردهاند هر خلق نيكو و نكوهيدهاى را جدا بررسى نموده و براى آراسته شدن بآن دستورى داده و كمتر نتيجه گرفتهاند. پس تقوا از واژههاى مخصوص قرآن و آئين است و حقيقت آن همه كمالات معنوى و فضائل خلقى را در بردارد و تنها پرهيز در ظاهر يا تسليم به آئين نيست، در لغت فارسى «پروا» از «پرهيز» بحقيقت آن نزديكتر است، چون نظر قرآن در اينگونه صفات خوى و پيشه است (نه اتصاف زوال پذير) بهتر است متقين را به «پروا پيشگان» ترجمه نمائيم.
پرتوى از قرآن ج2 163 شرح لغات: ….. ص : 155
همه موارد و همه كسانى شود كه امكان عفو دارند- چه شوهرى كه امكان مالى دارد و يا اقدام بطلاق نموده و يا زنى كه خود طلاق خواسته و ناسازگار است و ميتواند از حق خود بگذرد و يا اوليايى كه حق دخالت و گذشت دارند- تا با اينگونه چشم پوشيها و گذشتها بمقام تقوا رسند و از كينهتوزى و دشمنى پروا گيرند. و لا تنسووا، متضمن نهى از خصومت و بد انديشى، الفضل بينكم- همان رابطه احسان و تعاون است كه از سرچشمه ايمان و در ميان مؤمنين بايد جريان داشته باشد و هر گونه حقوق و روابط و ناسازگاريها را فراگيرد و از خاطرها ببرد: و از ياد نبريد فضلى را كه در ميان شما مىباشد. و خدا را بصير باعمال خود دانيد: إِنَّ اللَّهَ بِما تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ. حافِظُوا عَلَى الصَّلَواتِ وَ الصَّلاةِ الْوُسْطى وَ قُومُوا لِلَّهِ قانِتِينَ- فعل حافظوا، اشعار بنوعى درگيرى در حفظ متعلق و مقاومت در جهت مخالف آن دارد و تعديه آن به حرف على، تفوق و تسلط را ميرساند و جمع آمدن صلوات توالى را. صلاة، نمودارى از ايمان بمبدء فيض و فضل و احسان و تعالى جويى انسان و رهايى از جواذب و تمايلات پست و انگيزهها و برخوردهاى حيات است. اگر هشيارى دائم و اراده ايمانى برتر براى محافظت صلاة نباشد، كششها و موجبات غفلت، آن نور و جذبه متعالى را خاموش و سست و فراموش ميگرداند. اين از قدرت و جامعيت تربيت قرآن است كه انسان مؤمن را در همان حال كه بسوى زندگى دنيا و قوانين آن رهبرى مينمايد و از عزلت جويى به متن و وسط تصادمات حياتش ميكشاند، شعاع ديدش را وسيع و روشن ميدارد و عقربه اراده و قصدش را در ميان همه جواذب به سمت كمال مطلق و تقرب باو واميدارد.