امام و بیت المال                                   

آیت الله شهید حاج سید مصطفی خمینی (ره) نقل می كند: یك روز برای یك طلبه، خدمت حضرت امام وساطت كردم و می خواستم پولی از ایشان بگیرم و به او بدهم.


حضرت امام به وساطت من ترتیب اثر ندادند، مایه تعجبم شده بود.
مرتبه سوم كه وساطت كردم، حضرت امام در جواب فرمودند: «مصطفی این پول در این كمد و گنجه ای كه می بینی وجود دارد. این هم كلید این گنجه است.

من این كلید را در اختیار تو می گذارم. هر چه پول می خواهی برداری و به طلبه بدهی مانعی ندارد لكن به یك شرط و آن شرط این است كه جهنمش را باید خود بروی! من دیگر حاضر نیستم به این طلبه روی عدم لیاقتی كه در او وجود دارد سهم امام بدهم. اگر حاضری جهنم را تحمل كنی این پول و این گنجه و این كلید در اختیار تو.


                                 خدمت به همسفران                                      

آقاى سید حمید روحانى مى‏گوید:
یكى از علما براى من نقل مى‏كرد كه یك سال تابستان به اتفاق ‏امام و چندتن دیگر از روحانیون به مشهد مشرف شدیم و خانه ‏دربستى گرفتیم. برنامه ما چنین بود كه بعد از ظهرها، پس ازیكى دو ساعت استراحت، از خواب بلند مى‏شدیم و به طور دسته ‏جمع ‏روانه حرم مطهر میى‏شدیم و پس از زیارت و نماز و دعا به خانه ‏مراجعت و در ایوان باصفایى كه در آن خانه بود، می‏نشستیم و چاى ‏می ‏خوردیم. برنامه امام این بود كه با جمع به حرم مى ‏آمدند، ولى ‏دعا و زیارتشان را خیلى مختصر میكردند و تنها به منزل ‏برمی‏گشتند; و آن ایوان را آب و جارو می‏كردند، فرش پهن ‏می‏كردند، سماور را روشن میكردند و چاى را آماده مىیساختند; ووقتى‏ كه ما از حرم باز مى‏ گشتیم، براى ما چاى مى ‏ریختند.
یك روز من از ایشان سوال كردم كه این چه كاریه، زیارت و دعارا به خاطر آنكه براى رفقا چاى درست كنید مختصر مى ‏كنید و باعجله به منزل باز مى ‏گردید؟ امام در جواب فرمودند: من ثواب این‏كار را كمتر از آن زیارت و دعا نمى ‏دانم.

                           دستور امام به روضه‏ خوانى در پاریس                        

آقاى سیدعل‏ی اكبر محتشمى در این باره مى‏گوید:
روز تاسوعا من در محوطه قدم مى ‏زدم كه آقاى اشراقى آمدند وگفتند: كه امام فرمودند: «كه شما آماده باشید یك ساعت ‏به ظهرمن مى‏ خواهم بیایم بیرون و باید امروز روضه‏ بخوانى.» من متحیرشدم، چون یك همچین آمادگى نداشتم كه در آن شرایط و محیط روضه‏ بخوانم. عرض كردم كه: خدمت ایشان عرض كنید كه من آمادگى‏ ندارم تا روضه ‏اى كه مناسب این شرایط و در جو پاریس و در میان ‏دانشجویان باشد، خدمت امام بخوانم. روضه ‏اى كه من مى ‏دانم همان ‏روضه ‏هایى است كه در مجالس معمولى ایران خوانده مى ‏شود. یك ‏همچنین روضه ‏اى من مى ‏توانم بخوانم. بعد امام پیغام دادند كه ‏بگویید:
«به فلانى كه همان روضه را مى ‏خواهم و همان روضه باید اینجاخوانده بشود. » من از این جریان حس كردم كه امام در هرحال آن ‏علاقه ‏اى كه به ائمه ‏اطهار دارند و به آن محیطى را كه براى آن‏ محیط مبارزه مى ‏كنند، احترام مى‏ گذارند و همان محیط را مى‏ خواهند و همان آداب و رسومى كه از متن اسلام هست و بیش از هزار سال‏ مسلمانها با آن بودند را مى‏ خواهند ولو اینكه در پاریس و درقلب سرزمین غرب باشد. در آن روز جمعیت زیاد بود، خبرنگاران ‏فراوانى هم آمده بودند، ساعت‏ یازده امام تشریف آوردند و امام ‏بسیار محزون بود. من خدمت امام نشستم. امام اشاره كردند به من‏كه روضه‏ بخوان و من شروع كردم روضه ‏خواندن.
براى كسانى ‏كه از سراسر كشورهاى غرب آمده بودند براى دیدن امام ‏بسیار غیرمترقبه بود این منظره، در شرایطى كه امام در مقابلش ‏شاه و آمریكاست و مبارزه مى ‏كند، روز تاسوعا بنشیند و براى ‏امام حسین(ع) گریه كند.
جمعیت ‏خیلى زیاد بود و خبرنگارها هم این مجلس را ضبط مى ‏كردند.
از همان اولى كه شروع كردم به روضه، امام گریه كردند. در وسط روضه بود كه متوجه شدم تمامى جمعیتى كه در آنجا بودند،یكپارچه گریه مى‏كردند و حتى یادم مى ‏آید كه شاید در حدود یك ربع‏ بعد از اینكه روضه ما تمام شده بود، هنوز عده ‏اى گریه مى‏ كردند;و یكى از برادرهایى كه آنجا بود، برادرمان دكتر فكرى بود. آمدو صورت مرا بوسید و گفت: كه من بیست و پنج ‏سال در فرانسه هستم ‏و از فرهنگم جدا شده بودم، از دینم جدا شده بودم، از مسائل ‏مكتبى و مذهبى جدا شده بودم، از ائمه اطهار هم جدا شده بودم وامروز با این برنامه و روضه كه تو خواندى مرا به همه چیزبرگرداندى، به مذهبم، به مكتبم، به فرهنگم. و تا آن لحظه هم ‏من دیدم چشمهایش اشك‏ آلود بود; و این روضه ‏خوانى، شب عاشوراخوانده شد.

                                      ذكر صلوات                                      

آقاى محمدحسن رحیمیان مى‏نویسد:
روزهاى ملاقات عمومى در حسینیه جماران، كه مردم از یكى دوساعت‏ قبل تدریجا جمع مى‏ شوند، گاه و بیگاه صداى صلواتشان بلند مى‏ شدو طبعا صداى این صلواتها در داخل به گوش امام مى ‏رسید.
یك وقتى متوجه شدیم كه امام باشنیدن صداى صلوات و نام مبارك ‏پیغمبراكرم(ص) آهسته صلوات مى ‏فرستند; و مدتها دقت داشتم وهیچ‏گاه ندیدم كه ایشان صداى صلوات را بشنوند و صلوات نفرستند.


موضوعات: اخبار مدرسه
[شنبه 1394-11-24] [ 11:08:00 ب.ظ ]