1.رفتار پیامبر در برابر اهانت دشمنان:

بردباری پیامبر به این اندازه بود که چیزی که دیگران از شنیدنش بی تاب می شدند،در آن بزرگوار بی تابی به وجود نمی آورد.گاهی دشمنان آن بزرگوار در مکه رفتارهایی با او می کردند که وقتی جناب ابی طالب در یک مورد شنید،به قدری خشمگین شد که شمشیرش را کشید و با خدمتکار خود به آنجا رفت و همان جسارتی را که آنها با پیامبر کرده بودند،با یکایکشان انجام داد و گفت هر کدام اعتراض کنید،گردنتان را می زنم؛اما پیامبر همین منظره را با بردباری تحمل کرده بود.

 

2.امانت داری پیامبر حتی برای کفار و دشمنان:

بعد از آنکه دعوت اسلام شروع شد و آتش دشمنی و نفاق با قریش بالا گرفت،در همان احوال هم باز همان دشمنان اگر می خواستند چیزی را در جایی امانت بگذارند می آمدند و به پیامبر می دادند!لذا شما شنیده اید که وقتی پیامبر اکرم (ص)به مدینه هجرت کرد،امیرالمومنین را در مکه گذاشت تا امانت های مردم را به آنها برگرداند.معلوم می شود که در همان اوقات هم مبالغی امانت پیش آن بزرگوار بوده است،نه امانت مسلمانان،بلکه امانت کفار و کسانی که با او دشمنی می کردند.

 

3.برخورد پیامبر در برابر اهانت همسر:

بعد از اسلام،گاهی مسلمانان سر قضیه ای از روی غفلت و یا جهالت جمله اهانت آمیزی به پیامبر می گفتند،حتی یک وقت یک نفر از همسران پیامبر –جناب زینب بنت جحش که یکی از امهات مومنین است-به پیامبر عرض کرد که تو پیامبری،اما عدالت نمی کنی!پیامبر لبخندی زد و سکوت کرد.

 

4.پیامبر و جسارت مردم جاهل:

گاهی بعضی افراد به مسجد می آمدند،پاهای خودشان را دراز می کردند و به پیامبر می گفتند ناخن های ما را بگیر!-چون ناخن گرفتن وارد شده بود –پیامبر هم با بردباری تمام این جسارت و بی ادبی را تحمل می کرد.

ادامه دارد                           نوشته شده به کوشش س.گ

 

موضوعات: پیامبر اکرم(ص)
[سه شنبه 1391-11-17] [ 10:19:00 ق.ظ ]