«أجیبُ دَعْوةَ الدّاعِ اِذا دَعانِ» این باز کرامتی دیگر است با بندگان و فضلی دیگر که اجابت خود در خواندن و دعا کردن ایشان بست نه در اخلاص اعمال ایشان تا اگر مفلسی باشد یا عاصیئی که از سر ندامت و شکستگی بی بضاعت طاعت او را خواند، نومید نباشد و خواندن بنده مرا خدای را سه روی دارد، هر سه دعا گویند:
اوّل آن است که بر وی ثنا گوید و به پاکی بستاید و به یگانگی وی اقرار دهد، چنانکه گوید: «انت اللّه لا اله انت، ربنا لک الحمد»
دیگر وجه آن است که بنده، عفو خواهد و مغفرت و رحمت گوید: «اغفرلی و ارحمنی واعف عنّی و اهدنی»
سه دیگر وجه آن است که حظّ دنیوی خواهد، گوید: «ارزقنی مالاً و ولدا». این هر سه قسم را دعا گویند که بنده به اوّل در همه خدای را خواند و گوید: «یا اللّه ! یا رحمن! یا رب!».
و شرط دعا آن است که بنده در حال دعا، شکسته دل باشد و انده گین و دعا که کند، به تضرّع و زاری کند با رهبت و خشیت.
و از آداب دعا آن است که طاعتی و صدقه ای فراپیش دارد که مردی از مصطفی صلی الله علیه و آله دعا خواست؛ رسول گفت: «اَعِنّی عَلی کَثْرَةِ الرُّکُوع وَ السُّجُودِ»؛ [مرا بر رکوع و سجده یاری دهید[ دیگری آمد و دعا خواست، گفت: «وَ هَلْ أتیتَ بِجَناحِ الدُّعاءِ»؛ یعنی صدقه.
و در خبر است که مردی در مسجد رسول صلی الله علیه و آله دعا می کرد و رسول در وی نگریست و تبسّم می کرد، گفتند: یا رسول اللّه ! چرا تبسّم کردی؟ گفت: عجب آمد مرا دعای این مرد؛ یک بار بگفت که یا ربّ! اللّه یک بار گفت که لبیک؛ پس دو بار گفت که یا ربّ! اللّه دو بار بگفت که لبیک؛ پس سه بار بگفت که یا ربّ! اللّه سه بار بگفت که لبیک.
دعا، کلید رحمت است و گواه عبودیّت و پیوستن را وسیلت. هر کس که درِ دعا بر وی گشودند، درِ اجابت هم بر وی گشادند که می گوید جلّ جلاله: «اُدْعُونی اَسْتَجِبْ لَکُمْ».
دعا، پیرایه پیوستگان است و مایه دست گرفتگان و حلقه درِ حق به دست جویندگان. هر که به کاری درماند یا او را نکبتی رسد، دست در دعا و تضرّع زند، دستِ اعتماد به ضمان اللّه زند و دست نیاز به بِرِّ وی زند و شرط آن است که به وقت دعا آواز نرم دهد و خاطر از حرمت و استکانت پر کند و به اجابت یقین باشد و بدان که دعا کردن و حاجت و نیاز به درگاه بی نیاز برداشتن، اهل شریعت را مقامی جلیل است، عین عبادت است و رسیدن به بهشت نیک وسیلت است؛ امّا حال عارفان، حالی دیگر است و طریق ایشان، طریقی دیگر.
* * *
آورده اند که زاهدی در روزگار گذشته در صومعه ای صد سال عبادت کرد، پس هوی بر وی غلبه کرد. معصیتی بر وی رفت و پس از آن پشیمان شد. خواست که به سر وردِ خود به محراب عبادت باز شود؛ چون قدم در محراب نهاد، شیطان بیامد و او را گفت: ای مرد! شرم نداری که چنان کار کردی و اکنون به حضرت جلال حق می آیی؟ خواست که او را از حق نومید گرداند تا نومیدی زیادت گناهان وی باشد، در آن حال ندایی شنیدی که «عبدی انت لی و انا لک قل للفضولی مالک؛ [بنده من! تو مال منی و من برای تو. به فضولی (همان شیطان) بگو: به تو چه؟!]»
نشان اجابت دعا ثبات است بر دعا؛ چون بر دعا ثبات کردی، اگر از اجابت که نصیب تو است، محروم مانی به عبادت که حقّ اللّه تعالی است، مشرّف گردی و این قدم ورای آن قدم است و این مقام مه از آن مقام.
پیغامبر صلی الله علیه و آله گفت: «الدّعاءُ هُوَ الْعِبادَة» و بدان که در دعا اضطرار باید که حق تعالی می گوید: «اَمَّنْ یُجِیبُ الْمَضْطَرَّ اِذا دَعاهُ» استغاثت باید که می گوید: «اِذْ تَسْتَغِیثُون رَبَّکُم»؛ تضرّع باید که می گوید: «اُدْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعا وَ خُفْیَةً»؛ رغبت و رهبت باید که می گوید: «وَ یَدْعُونَنا رَغَبا وَ رَهَبَا»، پیوسته باید نه گسسته که می گوید: «یَدْعُونَ رَبَّهُم بِالْغَداةِ وَ الْعِشِیِّ» اخلاص باید که می گوید: «فَادْعَوهُ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ» لقمه حلال باید که گفت: «وَ مَلْبَسُهُ حَرامٌ وَ مَطْعَمَهُ حَرامٌ فَاِنّی یُستجابُ لَهُ» بنده چون شرایط دعا به جای آرد، مرغ قفسی است که ربّ العالمین آواز وی دوست دارد.
عادت خلق چنان است که مرغ بگیرند و او را قفسی سازند و آب و علف معدّ دارند تا آن مرغ به وقت سحر به بانگ آید؛ همچنین ربّ العزّه عابدان و عارفان را در وجود آورد و دنیا قفس ایشان ساخت و منافع و مصالح ایشان در دنیا مهیّا کرد و کارهاشان راست کرد، آنگه در محکم تنزیل گفت: «وَ بِالاَْسحارِهُمْ یَسْتَغْفِروُنَ» بنده به عجز خود در وقت سحر می زارد و می خروشد و حق به لطف خود می شنود و می نیوشد.
|