Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA MicrosoftInternetExplorer4 yles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />

size: small;">هیچ نیرو و حرکتی نیست مگر از سوی خدای والا و بزرگ

خدایا تازگی ها می ترسم؛از همه چیز و همه کس و همه اتفاقات دور و برم.حتی شب ها که به رختخواب می روم آنقدر به اتفاقاتی که در طول روز رخ داده فکر می کنم و درباره شان «شاید» و «اگر» به هم می بافم که وقتی چشم باز می کنم می بینم افتاده ام وسط چاله ی افکار منفی و پر شده ام از حس ناخوشایند ناامیدی هایم.

اصلا به همه چیز و همه کس شک دارم ؛به همسرم،به خانواده ام،به دوستانم،حتی به همکارانم در محیط کار!شده ام مثل آیینه ای که نور هر لبخند را پوزخند و هر مهربانی را حیله بازتابش می کند.برای همین است که مدام احساس می کنم بدبخت ترین و بدشانس ترین آدم روی کره زمین هستم که افتاده ام وسط کویر بدجنسی ها و نامردی ها و هرروز به نقطه پایان دلخوشی ها یم نزدیک تر می شوم.

دیروز اتفتقاتی کتابی خواندم که در آن نوشته بود همه ی ترس های بشر از بی ایمانی است،چون آدمی که مومن شده می داند که «ایزد هر چه ریزد ،لطف اوست!»آدم مومن به مهربانی خدا یقین دارد و می داند که هر آنچه برسر راهش قرار گرفته و می گیرد ،خواه با ظاهری دلپذیر باشد،خواه با جلوه ای ناخوشایند،محال است خلاف صلاح و خیر او باشد و این یقین و ایمان به لطف همیشگی خداوند،به او آرامش می دهد.راستش با خواندن این مطلب دوباره ترسیدم؛ترسیدم از ایمانم که آنرا خلاصه در نماز و روزه دیده بودم و ترسیدم از قلبی که به ظاهر مومن به علم ،درایت و قدرت بی نهایت تو بود،اما در عمل از چرخش روزگاری که سکانش در دست تو بود،مدام می ترسیو و روزهایی پر از دلهره را سپری می کرد.

خدایا شرمنده ام؛بابت همه ترس هایم و بابت همه شب ها و روزها و لحظه هایی که مومن به درگاه تو بودم،اما با ترس خوابیدم ،خدایا من کجای بندگی ایستاده بودم ،وقتی می ترسیدم از مکر بنده تو و چاهی که پیش پایم بود؟خدایا جرا از یاد برده بودم یوسفی را که از ته همین چاه ها با طناب رحمت و قدرت بی انتهای تو به عزیزی مصر رسیده بود؟خدایا دستم را بگیر تا از یاد نبرم ریسمان محکم لطف و قدرت همواره ی تو را.خدایا یاری ام کن تا به یادم بماند که تکرار مداوم ذکر«لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»یک چیز است و یقین به قدرت بی منتهای تو چیزی دیگر»خدایا چه اهمیت دارد تعداد بارهایی که تو را به این ذکر می خوانم؟مهم آن است که ایمان به سر انگشت قدرت تو در خونم جاری شود.

خوب لایتناهی من…صبور همه روزهای خطاکاری من…این بار که خواستم بترسم…خواستم مضطرب شوم و دنبال افکار منفی و ناخوشایندی که دلخواه تو نیست بدوم،با یادآوری قدرت و درایت و اراده ات که بر همه ی جهان مستولی است ،به من آرامش ببخش .خدایا تو دریای بیکران آرامشی ؛مرا از آرامش حضور مهربانت لبریز کن.

موضوعات: فرهنگی
[دوشنبه 1392-05-21] [ 11:36:00 ق.ظ ]