این قصه را بخوانید! | ... | |
زن و مرد جواني به محله جديدي اسباب كشي كردند.روز بعد هنگام صرف صبحانه زن متوجه شد كه همسايه اش در حال آويزان كردن رخت هاي شسته است و گفت:«لباسها چندان تميز نيست.انگار نمي داند چطور لباس بشويد،احتمالا بايد پودر لباس شويي بهتري بخرد.»همسرش نگاهي كرد اما چيزي نگفت.هربار كه زن همسايه لباسهاي شسته اش را براي خشك كردن آويزان مي كرد،زن جوان همان حرف را تكرار مي كرد.تا اينكه حدود يك ماه بعد روزي از ديدن لباسهاي تميز روي بند رخت تعجب كرد و به همسرش گفت:«ياد گرفته چطور لباس بشويد.مانده ام كه چه كسي درست لباس شستن را يادش داده؟»مرد پاسخ داد «من امروز صبح زود بيدار شدم و پنجره هايمان را تميز كردم!»
زندگي هم همين طور است.وقتي رفتار ديگران را مشاهده مي كنيم،آنچه مي بينيم بستگي دارد به درجه شفافيت پنجره اي كه از آن به رفتار آنان نگاه مي كنيم.
قبل از هرگونه انتقادي ،بد نيست به ذهنيتي كه در آن لحظه داريم توجه كنيم و از خودمان بپرسيم :«آيا آمادگي آن را داريم كه به جاي قضاوت كردن فردي كه مي بينيم ،در پي ديدن جنبه هاي مثبت او باشيم؟» نوشته شده به کوشش س.گودرزی
[سه شنبه 1391-12-22] [ 09:59:00 ق.ظ ]
لینک ثابت
|