تو صرفاً موجودی نیستی که فضایی را اشغال کرده یا در فیلم دیگران نقش سیاهی لشکر را داشته باشی. توجه کن که اگر تو وجود نداشتی، هیچ چیز به این شکل نبودکه اکنون هست. هرجایی که تا کنون در آن بوده ای، هر کسی که حتی کلامی با او حرف زده ای، بدون تو متفاوت بود. همۀ ما به یکدیگر مرتبط هستیم. همۀ ما تحت تأثیر تصمیمات یا حتی وجود اطرافیانمان قرار می گیریم.
به مثال پیتر، وکیل دادگستری اهل فیلادلفیا، و سگش تاکت توجه کنید: تاکت به شدت ناخوش بود و در اثر توموری که در ستون فقراتش رشد می کرد، فلج شده بود. پیتر هرچه کرد، نتوانست دامپزشکی پیدا کند که جان سگ او را نجات دهد. او ناامید از همه جا به سراغ یک جراح متخصص مغز و اعصاب کودکان رفت. پزشک موافقت کرد که تاکت را درمان کند و در عوض از پیتر خواست مبلغی را به عنوان کمک مالی به بیمارستان کودکانی که او درآن کار می کرد، اهداء نماید.  جری هرگز نه پیتر را دیده بود و نه تاکت را. او پسرک ده ساله ی چشم آبی و مو بوری بود که عاشق پوره ی سیب زمینی بود. او نیز غده هایی در ستون فقراتش داشت. جری به کمک مبلغی که پیتر به بیمارستان اهداء کرد، تحت عمل جراحی قرار گرفت.عمل جراحی تاکت نیز موفقیت آمیز بود.

تحقیقاتی که در مورد آمریکایی ها شد، نشان داد که یکی از بهترین پیش بینی کننده های خوشحال بودن این است که آیا انسان هدفی دارد یا نه. بدون هدفی واضح، هفت نفر از ده فرد احساس بدبختی می کردند و در صورت هدفمند بودن، تقریباً هفت نفر راضی و خوشحال بودند.

موضوعات: فرهنگی
[یکشنبه 1392-10-15] [ 11:13:00 ق.ظ ]