تا به حال از خود پرسیده اید که در اوج شادی خاطر و انبساط روح مثلاً هنگامی که خبر یکی از موفقیت های شما به گوش تان می رسد یا زمانی که عزیزی سال ها از شما دور بوده و او را یکباره ملاقات می کنید و آن قدر فرح و خوشحالی و سرور همه روح تان را فرا می گیرد که تک تک سلول ها قصد دارند از فرط شادی از کالبد تن شما بیرون آیند ، اولین عکس العمل فیزیولوژیکی بدن شما به این حالت فراموش نشدنی چیست؟ قطعاً پاسخ شما فقط و فقط قطره های اشکی است که چون باران بر گونه های شما سرازیر می شود و نه تنها شما هیچ احساس ناخوشایند و بدی در وجود خود احساس نمی کنید بلکه در بدن خود حالت اوج پرواز و انبساط دارید. حال کمی فراتر می رویم. همه می دانیم که از لوازم مناجات و دردودل با معشوق، تضرع و زاری است ( ادعو ربکم تضرعاً و خفیه : خدایتان را با تضرع و در تنهایی بخوانید). آیا هنگامی که در گوشه ای به تنهایی با خدا به مناجات می نشینیم و صدایش می زنیم و دلمان با اشک هایی که از گونه هایمان جاری می شود و موجب زلالی چشمۀ روح آلودۀ ما می شود و به سوی او پرواز می کند و گویی خودمان را دیگر نمی بینیم و فقط او هست و یک دنیا نیاز ما در مقام بنده به صاحبش، در این هنگام حالتی که به ما دست می دهد قابل وصف است؟ نه. حال چرا در کنار تأثیرهای مثبت خنده و شادی بر روح که بارها از آن سخن راندیم اینک، سخن از انرژی مثبت اشک و آه کردیم؟ قطعاً از این دیدگاه ژرف، هیچ منافاتی بین این دو مقوله نیست و هر دو موجب فرح و پرواز روح اند. چرا که این اشک، اشک ذلت و ناتوانی و ترس ما در برابر یک مخلوق دیگر نیست، بلکه تمام این اشک ها اشک اوج و پرواز است.

موضوعات: اخلاقی
[یکشنبه 1393-06-30] [ 11:57:00 ق.ظ ]