غم و شادی دو پدیدۀ آشنا از تأثرات انسانی است و بشر در طول حیات خود به تناسب موقعیت های خاص و علل گوناگون گاهی شادمان و گاهی غمگین است . گذشته از این دو دسته انسان ، هستند کسانی که ذاتاٌ  طبعشان به یکی از این دو حالت بیشتر رغبت دارد. مثلاٌ اغلب بدون سبب غمگینند و یا بالعکس. حال این دو حالت استثنائی را با هم مقایسه می کنیم تا ببینیم کدام یک در زندگی ما تأثیرات مطلوب یا نامطلوب بر جای می گذارند .  طبیعی است بشر برای زندگی به نشاط و فعالیت و تلاش نیازمند است. انسان بیهوده غمگین والی الدوام آزرده خاطر نمی تواند منشأ خلاقیت باشد.  گاهی با کسانی رو به رو می شویم که به اصطلاح ، گویی کشتی هایشان غرق شده است . همواره به کنجی می نشینند و زانوی غم در بغل می گیرند؛و دنیا را به پایان رسیده می پندارند. طبیعی است که این چنین افراد نمی توانند با سر زندگی به دنبال کار و تلاش بروند و برای اطرافیانشان نیز موجب ملال خاطر و دل آزردگی هستند . بالعکس کسانی را می بینیم که وقتی وارد مجلسی می شوند با خود شور و شوق و هیجان می آورند . همه دوست دارند با چنین افرادی بارها نشست و برخاست و مراوده داشته باشند . شادی و نشاط ، چراغ روشن زندگی و منبع فیاض توانایی و سازندگی است؛ شادمانی نوری تابناک در دل شب های سیاه زندگی است.

موضوعات: اخلاقی
[دوشنبه 1392-09-18] [ 09:26:00 ق.ظ ]