یکی از درس های مدرسه شیوانا تیراندازی بود.بعداز ظهر روزهای زوج، همه شاگردان مجبور به تمرین تیراندازی بودند. روزی شیوانا متوجه شد که یکی از شاگردانش که اتفاقاً تیرانداز ماهری بود، از بقیه فاصله گرفته است و در تمرینات شرکت نمی کند. شیوانا نزد او رفت، در کنارش نشست و پرسید:« می بینم دیگر تمرینات را جدی نمی گیری؛ دلیلش چیست؟» شاگرد گفت :« مدتی است که خسته شده ام؛ با خودم می گویم اگر مدت زمانی خود را کنار بکشم و بعد از رفع خستگی دوباره سر تمرین برگردم، چیزی را از دست نمی دهم. به هر حال همه تمرینات، دائماً در حال تکرار شدن هستند و وقتی چیزی هر روز تکرار می شود، دیگر عقب ماندن از آن معنایی ندارد.» شیوانا اشاره ای به درختان و سبزه های اطراف کرد و گفت:« اکنون فصل بهار است؛ بعد از بهار تابستان می آید و بعد پاییز و سپس زمستان! و دوباره نوبت بهار می رسد.آیا بخاطر این تکرار باید دست روی دست بگذاریم و یک سال تمام،اینجا بنشینیم و هیچ کاری نکنیم؟ تکرار، دلیل و بهانه خوبی برای ایستادن و توقف نیست. در همین تکرار بهار و تابستان هاست که رشد می کنیم وبزرگ می شویم و قوی تر از قبل زندگی را ادامه می دهیم. ایستادن و متوقف شدن یعنی رشد نکردن و اگر« تکرار» بهانه توقفمان باشد،مطمئن باش که در تکرار بعدی، ضعیف تر از دیگران ظاهر خواهیم شد. همیشه به خاطر بسپار که تکرارها بخشی از حیات ما هستند تا در هر تکرار چیزی یاد بگیریم، صیقل بخوریم و رشد کنیم و نسبت به قبل، قوی تر،کارآزموده تر و ناب تر شویم؛ بنابر این تا فرصت داری، از تکرارها بیشترین استفاده را ببر.»

موضوعات: فرهنگی
[شنبه 1393-01-30] [ 12:43:00 ب.ظ ]