پس نوروز چه تقصیری دارد؟ کسانی که نوروز را تکفیر کردند، مجسمه های بودا هم را دربا میان و منار چکری را در خورد کابل نیز گردن زدند و منفجر نمودند. و از کتابخانه تا موزه و نگارستانی ها و بایگانی های فرهنگی را منهدم گردانیدند. معلوم است که نه نوروز و نه هم هیچ یکی از موارد بیان شده تقصیر اسلامی نداشتند، اما با مشی های فرهنگ ستیزان سازگار نبودند. در دوره جدید هم ذهنیت طالبانی حاکم که پا پرجم دموکراسی برنامه هویت براندازی را در پیش می برند کم نیستند، اما باید دانست که از آغاز پیروزی دین مبین اسلام تا کنون چه شخصیت های بزرگی آمدند و رفتند که تاریخ اسلام به نام هایشان افتخار می کند، اما آنها نه تنها نوروز راتکثیر نکردند، و مجسمه های تاریخی(شمامه و صلصال) را منفجر ننمودند، بلکه که دو شادوش مردم در خوشی ها و شادمانیهای نوروزی به حیث جشن تمجید و تجلیل از آفریده های آفریدگارعالم، این جشن واقعی طبیعت را که با دگرگونی در عالم هستی به وقوع می پیوندد، مثل(تغییر اقلیم از سردی به گوارایی بهار و گرمی تابستان) و تعویض سکوت و افسردگی طبیعت منجمد  زمهریری با پیدایی جهش و طپش در کانیات با شادمانی اشتراک می کرده اند. سلطان محمود غزنوی از سلاطین مسلمان کشور ما در هزار سال پیش از این دارای تعصب اسلامی خوانده شده است، نوروز را تحریم ننمود و مجسمه های بودا در با میان و در مجاورت تختگاهش را تخریب نکرد. زیرا عیان تر از بیان است که در نوروز هیچگونه مراسمی برای تقدیر از اباطل یا نکوداشت از جایگاه باورهای پیش از اسلام وجود ندارد، و هیچگونه پیامی در مخالفت با احکام دین الهی به نام نوروز صادر نگردیده است. برعکس جشن گرفتن نوروز در واقع ادای شکرانه نعمت های فراوان الهی و سرخم کردن در برابر شکوه و اعجاز نامحدود قدرت اوست، که سراز از این روز طبیعت منجمد به رویش و شکفتن و باوری آغاز می کنند، و از چوب کرخت زمستانی نفس سبز زندگی با گل و شکوفه بلند می شود. از این رو نوروز نه جشن منحصر به مسلمانان است و به عید ویژه مجوسان. نوروز همانطوریکه گفته شد در اصل عید طبیعت و جشن کشت و کار و زرع و غدس دهقان و باغبان به خصوص در منطقه ما است، که مصلحت های اقتصادی انسانها را طی یک سال آینده تدبیر می کنند. نوروز ستیزان در اصل اهداف دیگری را آگاهانه و غیر آگاهانه در جهت ستیزه با هویت تاریخی و فرهنگی این سرزمین که نوروز رکن مهمی در این حلفه به شمار می رود، استقامت می دهند. آنها برای اجرای مقاصدشان حتی می خواهند با تفسیر گرایی دینی بر ضد نوروز مجوز شرعی تهیه کنند و این صدا را از منابر مساجد بلند کنند. در حالیکه علمای دینی خود جزئی از اجتماع مردم هستند و به سنتهای ارزشمند و نفع رسان مردم و رسمهای هستی ساز زندگی صرف نظر از اینکه گفته کیست، احترام دارند. آنها می دانند که ملتهای مسلمان هر کدام از خود افتخاراتی دارند که با خود از سرزمینهای دور دراز از تاریخ آورده اند و هیچ کس چنین ارزشهای تاریخی و فرهنگی خود را غیر اسلامی نخوانده است. فرهنگ ستیزی در سنتهای نکوهیده را آنانی دنبال می کنند که به گفته ی سیّد قطب یکی از بنیان گذاران نهضت اخوان المسلمین، ایشان فرآن را برای مضرت مردگان می خوانند، نه برای رهنمایی زنده گان، وای بر عالمانی که تنها محافل عزاداری را با آیات قرآنی تزئیین می نمایند. در زمانه پیش از اسلام، جشن نوروز آغاز سال خراج و مایه ستانی و ضرب سکه و نقطه آغاز انفلاب صیفی بود. که از نظر افزونی نعمت و محصولات و فراوانی غله و میوه جات قابل توجه بوده است. از این رو نوروز جشن شکرانه ی این نعمتهای پروردگار و رازق مخلوقات جهان نیز بوده است، و بر انسانست تا شکرانه ی این نعمت هارا هر آن و بخصوص زمانیکه زمین و زمان با خامه صورتگر آفرینش به نگارستان طبیعت مبدل می شود، با شکوه تمام به جا آورد. در باب نوروز تفاسیر و اشتقاقات و نقل قولهایی از فضلای اسلام وجود دارد، که بایست آنها را به خوبی فرا گرفت و با آگاهی از آنها دیگر به نوروز رنگ و مفهوم مخالفت نزد. قرآن کریم می فرماید:«و لیئن شکرتم لازیرنکم و لیئن کفرتم ….(آیه) یعنی اگر شکرگزار نعمت های من بودید، بر شما نعمت های خود را افزون کنم و اگر کفران نعمت نمائید، برایتان عذاب شدید خواهد بود.»شاعری این موضوع را در قالب شعر چه خوش بیان نموده است«شکر نمت، نعمتت افزون کند، کفر نعمت از کفت بیرون کند»نوروز علاوه بر همه یتعاریفی که برایش بیان شده است با اکثر روزها و مراسم بر میمنت اسلامی معارفت و مطابقت نموده است. عده ای از دانشمندان با رجوع و رویکرد به مخصوص قرآن کریم نوروز را دارای ابعاد فرو رفته در متون دینی نیز دانسته اند. در فرآن کریم می خوانیم:«

ان ربکم الله الذی خلق السماوات والارض فی سته ایام ثم ستوی علی العرش: به تحقیق پروردگار شما آن خدایی است که آفرید آسمانها و زمین را در شش روز، سپس برتخت جای گرفت.»بر تخت نشستن یا در تخت جای گرفتن یاد آور روز هفتم است، بر تخت نشینی حضرت باریتعالی پس از روز ششم که آفرینش زمین ختم شد، یادآور همان روز نوروزی است که روز آسایش و آرامش و جشن و شادی است. و همچنان متکی برآیه های 3 سوره ی یونس، آیه ی 8 سوره ی هود، و سوره های فرقان، سجده وقاف بر مناسبات و پذیرش نوروز در اسلام مامولش را دنبال و توضیح می دهد. از امام جعفر صادق(علیه السّلام) با توجه به متن همین آیت قرآن کریم روایت شده که فرموده است:«جشن نوروز برای آفریده شدن آدمیان است. در آغازفروردین آدم آفریده شد و آن روز، روز فرخنده ایست برای خواستن نیازها و برآورده شدن نیازها. میتوان باور کرد که نوروز نماد مجسم مرگ و زندگی در تمام اجسام و در طبیعت است. همانگونه که در بهار طبیعت دوباره زنده می شود و دانه هایی که در زیر خاک بوده و به ظاهر بیجان مرده بودند، دوباره جان می گیرند و زندگی و حیات دوباره می یابند، تداعی کننده ی حقانیت(البعث بعدالموت) می توانند برد. همین گونه است رستاخیز انسان که در آغاز بر می آید و دوباره جان می گیرد و زندگی را پس از دادرسی روز رستاخیز ادامه می دهد. روایات کتبی در نوروز نامه های ادبی ما چون شاهنامه های ابو منصوری، دقیق بلخی، خدایی نامک اردشیر بابکان، تاریخ الرسل و الملوک از محمد بن جریر طبری، تاریخ ابوالفضل بلعمی، شاهنامه فردوسی و آثار اسدی توسی، ابو ریحان بیرونی و منابع دوره های غزنویان، غوریان، سلجوغیان که نویسندگان آنها مسلمانان آگاه و اهل درک بوده اند حاکی از آن است که در دوره ایلامی برخی از شخصیتهای اسلامی و پادشاهان خراسان، مامریت اجتماعی خود را با حلول نوروز آغاز کرده اند. روی هم رفته نوروز یکی از مناسبتهای مشترک و آشتی دهنده ی پیروان آئین های مختلف دینی در بخش بزرگی از آسیای مرکزی به شمار می رود. در واقع دین اسلام هم با رسم و اصل های هم گرایی در تفاهم و مسالمت بین پیروان آئین های مختلف، مخالف نمی باشد. فرموده حضرت پیامبر اسلام (صلّ الله علیه و آله و سلم) است که:«به خدایان دیگران بی حرمتی ننمایید تا بر پروردگار شما بی احترامی نکنند.» و یا پیامبر(صلّ الله علیه و آله و سلم) مسلمانان را به احترام از دین ابراهیم (علیه السّلام) و سایر ادیان یکتا پرستی پیش از اسلام توصیه نموده است. مسائلی در تعلیمات زرتشت و آریایی چون(گفتار نیک، پندار نیک، کردار نیک) آمده است که مورد توافق همه ی ادیان بعدی قرار گرفته و اصل های انسان گرایانه ای مثل صله ی رحم، کمک و هم دردی به فقراء و مستمندان، بازدید و عیادت از مریضان، احترام به بزرگان، رفتن به احترام کهن سالان در روزهای عید، تلاش برای ایجاد صداقت و دوستی بین مردم، مبارزه بر ضد آفات و تهدید های اجتماعی، مبارزه بر ضد استبداد و جهل گرایی و ده ها مورد دیگر در ادیان پیش از اسلام وجود داشته اند، و پیامبر اسلام(صلّ الله علیه و آله و سلم) خود به صورت کامل از این صفات نیک و نوگرایانه برخوردار بوده و امّت خود را به رعایت جوانب نیک و پسندیده آن ها توصیه می نموده اند. تقارن نوروز با جوای طبیعت و تداول تدریجی و رسمی آن در طول تاریخ و گسترش دامنه آن در سراسر خلافت اسلامی نوروز را طرف توجه و احترام خلفاء قرار داد. نخستین بار که نوروز در دوره اسلام شکوه و بزرگی خود را به دست آورد، دروه اول عصر عباسی بود. المتوکّل خلیفه عباسی در سال243 هـ .ق سپس معتضدبالله در سال282 هـ .ق برای اینکه نوروز را به جایگاه دقیق آن یعنی اول فروردین برگردانند، احساس نمودن نخست باید سال کسبیه را اصلاح نمود، آنگاه از عصر یزدگرد ساسانی تا دوره خود را از لحاظ تفاوت ساعات اهمال شده برشمردند و نوروز را به محل اصلی آن بنشاندند. بعدها نوروز در میان مردم عرب شناخته شد و ایجادگران ادبیات عربی در وصفش اشعار و نبشه های اهداء کردند. بگونه ای که حمزه بن حسن اصفهانی(متوفی 360) هجری کتابی به نام(الشعار السائره فی النیروز المهرجان) تألیف نمود که در یکی از تهنیت نامه های این کتاب می خوانیم: این روزی است که ایرانیان بدان سرافرازی می کنند و اعراب نیز برای بزرگداشت این عید و همچنین برای پیروی کردن از اهل آن و اقتداء نمودن به سنّت ایشان خود را همرنگ آن می سازند. در عهد غزنویان از حسن تصادف نوروز یا روز نخستین سال به نقطه اعتدال ربیعی قرار گرفت و جشن که پیام آور گل و ریحان و سبزه است با عید نوروز که یادگار خوش باستان است، یکجا شد و تجلیل گردید این  بیت فرخی سیستانی از همین تقارن و مناسبت خبر می دهد: از این فرخنده فروردین و خرم جشن نوروری، نصیب خسرو عادل، سعادت باد پیروزی در عهد جلال الدین ملک شاه سلجوقی که خود در نوروز بر کرسی پادشاهی تکیه زد بار دیگر کبیسه های فراموش شده را اصلاح نمود زیرا هنوز مشکل به صورت حل ناشده باقی مانده بود. و سالنامه مهتابی(قمری) هنوز به رویت هلال آغاز می گردید، نه از روی محسبات نجومی و رصد، از این رو نارسائی در زمینه ماه و سال بوجود آمده بود. بنابر آن ملک شاه در سال458 و به قولی 471 هجری و 1079 میلادی به نام منجمان و ریاضی دانان ذبده خراسان چون: ابوالمظفر اسفزاری، حکیم عمر خیام نیشابوری، ابوالحسن لوگری (سکانوی) و عبدالرحمن خازنی وظیفه سپرد تا بر مبنای محسبات نجومی سالنامه هجری ـ خورشیدی را ترتیب نمایند. آن ها 18 روز از فروردین ماه قدیم یزدگردی کبیسه نمودند و نوروز را با لحظاتی برابر نمودند که در نصف النهار آن روز آفتاب در نخست درجه ی حمل باشد و در نصف النهار مقدم در آخر(اسفندارمز) یا برج اسفند(حدت) را نوروز جمشیدی خواندن. در مورد وفق دادن سال خورشیدی با مبدأ اسلام نیز مطالعاتی بر نحوه ی واقعیت ها و مشاورهای حوارییون صدر الاسلام انجام شده است. چنان که می دانیم اعراب از آغاز تا زمان خلافت حضرت عمر تاریخ یگانه و مشخصی را تبعیت نمی کردند یعنی هر قوم و قبیله ای از خود افتخاراتی داشتند و تاریخ خود را به آن مربوط دانستند. مثلاً عدّه ای ولادت عمرو بن ربیعه، گروهی وفات ولید بن مغیره، دسته ای وفات هشام بن مغیره مخزونی، جمعی آتش نمرود، تعدادی بنای کعبه را منبع خوبی برای بیان تاریخ خویش برمی شمردند که هیچ کدام از آن ها برای همه قابل قبول نبودند. در زمان خلافت حضرت عمر نامه ای رسید که در پایان آن ماه شوال به عنوان تاریخ تحریرنامه آورده شده بود. آن حضرت در فکر فرو رفت که کدام شعبان؟ ضرورت پاسخ دهی به این سؤال سبب گردید تا تقویم معینی تدوین گردد، اصحاب خلیفه برایش مشوره دادن که در ترتیب این تقویم از عجم(فارسیان) باید استمداد جست.در میان فارسیان مدینه مشخصی به نام هرمزان وجود داشت، او به حضرت عمر اظهار نمود که ما در میان خود برای ضبط اوقات حساب ماه و روز(ایام و شهور) داریم. پس از آن دارندگان تواریخ اوستایی، یزدگردی، میلادی، رومی همه به این فکر شدند که ظهور پیامبر اسلام(صلّ الله علیه و آله و سلم) بزرگترین حادثه برای تعیین تاریخ می باشد، آن ها در مجموعه کارنامه ی پیامبر اسلام(صلّ الله علیه و آله و سلم) به بررسی چهار حادثه مهم مثل تولد، بعثت، هجرت و وفات آن حضرت(صلّ الله علیه و آله و سلم) پرداختند و هجرت و پیامبر را از مکه به مدینه(یثرب) مبدأ تاریخ اسلام قرار دادند. هجرت رسول اکرم(صلّ الله علیه و آله و سلم) به تاریخ هشتم ماه ربیع الاول در یوم سه شنبه رخ داده است، اما برای مبدأ تاریخ به خاطر اهمیت ماه محرم در نزد اعراب روز اول محرم همان سال یعنی(68) روز عفب تر را قرار دادند و سال را از روی گردش مهتاب(هلال) گرفتند، و 12ماه هلالی را که کمتر از 29 روز و بیشتر از 30 روز نبودند یک سال هجری قمری خواندند. منجمین عرب ماه را به خاطر درست و منظم بودن به احساس و با نظر داشت حکم( البعث بعدالموت) برگزیدند، و گردش مهتاب را مدار سال دانستند. در این زمینه موقعیت جغرافیایی و مناسبات اجتماعی مردم عربستان را نباید نادیده گرفت. این کشور در میان مناطق معتدله شمال و منطقه حاره قرار دارد که تغییرات فصلی آن چندان محسوس نمی باسد. مردم آن بیشتر بدوی و مالدار بودند و به دلیل گرمای روز اکثراً در شب راه می پیمودند و شمارش روز و شب را به اعتبار طلوع و غروب آفتاب می دانستند، از این رو انتخاب سنه(1 سال) اسلامی به تأسی از سنت های قدیم عرب نیز مد نظر بوده است. بنابراین مدونین(تاریخ جلالی) بی کبیسه شمردن سال را از سوی فارسیون می دانند که خود سبب ناثابت بودن نوروز در هر سال می گردید. دانشمندانی را که ملک شاه سلجوقی بر تدوین سالنامه خراسانی(تقویم جلالی) توظیف نمود به همه ی این موارد آشنا بوده و تصمیم گرفتند تا نوروز را بر جایگاه اصلی آن که سنت جمشید و داریوش بود، بنشانند و آن اتحاد ماه ربیعی یا اول ماه حمل می باشد و از آن تاریخ به بعد حلول نوروز دقیقاً با همین روز مصادفت نموده است. بر اساس کار و تلاش این فرهیختگان آغاز سال در نقطه ی اعتدال بهاری با توازن و برابری شب و روز تثبیت گردید، این درجه فرخنده گی و بخردی این فرزانه گانست که توانستند مرزهای دقیق تغییر یابی ایام را با فرا رسیدن یکی از با شکوه ترین جشن ها و سرافرازترین اعیاد تاریخی سرزمین ما توأم سازند. از همین جاست که سالنامه هجری خورشیدی را تقویم جلالی خوانده اند و این تقویم که با بینش و فرزانگی اساتید مسلم دوره سلجوقیان تدوین گردید و تا زمان ما با گردن افراخته ادامه یافته است. نوروز خوبی هایی مانند صله رحم، نظافت، تقسیم شادی ها، رفتن به زیارت قبور شهدا و قبور گذشتگان در شب جمعه آخر سال، و زنده شدن طبیعت و انسان را به یاد مرگ و قیامت انداختن و خواندن نماز و دعا دارد که از کارهای پسندیده ی سال نو می باشد که ایرانیان مسلمان و شیعه و دوستدار ائمه این رسوم را جزء برنامه های سالانه خود قرار می دهند. در قرآن کریم آیات متعددی است که در آن آیات از مردمی تجلیل شده است. وقتی از رسول خدا(صلّ الله علیه و آله و سلم) سؤال می شود که این مردم کیانند؟ آن حضرت می فرماید:«این آیه در مورد ایرانیان است». اکنون به یک آیه در این مورد توجه نمایید: قرآن کریم می فرماید: «یا أیُّهَا الَّذینَ مَن یَرتَدَ مِنکُم عَن دِینِهِ فَسَوفَ یَأتِیَ اللهُ بِقَومِ یُحبُهُم وَ یُحِبُنَهُ اَذِلَّهٍ عَلَی المِؤمنِن اَعِزَّ عَلَی الکَافرِینَ یُجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَلَا یَخَافُونَ لَومهُ لائِمُ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید اگر هر فردی از شما از دین خود بیرون رود به خداوند و اسلام زیانی نمی رساند.» و پیامبر اکرم(صل الله علیه و آله و سلم) در ادامه سخنانشان فرمودند:« خداوند در آینده ملّتی را می آورد که این صفات را دارند:1ـ خداوند آن ها را دوست دارد و آن ها هم خداوند را دوست دارند. 2ـ در مقابل مؤمنان خاضع و مهربان می باشند. 3ـ در مقابل دشمنان و ستمکاران سرسخت و خشن و پر قدرت اند 4ـ جهاد در راه خداوند به طور مستمر از برنامه های آن ها است 5ـ در انجام وظیفه و عمل به فرمان خداوند و دفاع از حق از ملامت هیچ ملامت کننده ای نمی هراسند.» ولی ایرانیان نباید این اعمال خوب را با یک سری خرافات و کارهای حرام مانند چهارشنبه سوری که از آثار باقیمانده مجوسان و آتش پرستان است. سفره هفت سین، سبزه گره زدن، پرت کردن سبزی به بیرون از منزل و سیزده به در و … مخلوط کرد زیرا این کارهای حرام و  خرافی در شأن یک ملت مسلمان و انقلابی و صاحب اندیشه و خرد نیست.

 

 

صفحات: · 2

موضوعات: اخبار مدرسه
[چهارشنبه 1393-12-27] [ 12:11:00 ب.ظ ]