حوزه علمیه فاطمیه الیگودرز
نگاه زیبا از شما مطالب زیبا از ما




اردیبهشت 1403
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
1 2 3 4 5 6 7
8 9 10 11 12 13 14
15 16 17 18 19 20 21
22 23 24 25 26 27 28
29 30 31        




اجتماعی فرهنگی مذهبی سیاسی اعتقادی




جستجو







احادیث


حدیث موضوعی



آشنایی با سوره های قرآن


سوره قرآن



نسیم رحمت الهی در همه جا جاری و ساری است





زیارت عاشورا


زیارت عاشورا



نگاه زیبا از شما مطالب زیبا از ما



وصیت نامه شهیدان


مهدویت امام زمان (عج)



خبرنامه





اخبار علمی





آمار


  • امروز: 43
  • دیروز: 34
  • 7 روز قبل: 558
  • 1 ماه قبل: 1254
  • کل بازدیدها: 68463



  • ساعات عمر در حال گذر است


    ساعت فلش مذهبی



    پخش زنده حرم


    پخش زنده حرم



    مهدویت


    مهدویت امام زمان (عج)




    مراجع تقلید


















    دريافت کد
 لوگوي سايت مراجع معظم تقليد











     
      چهل حدیث از امام رضا ...
      09:07 , موضوعات: اخبار مدرسه

    چهل حدیث از امام رضا

    چهل حديث اخلاقي از امام رضا عليه السلام :

    1- سه ويژگى برجسته مؤمن
    لا يَكُونُ الْمُؤْمِنُ مُؤْمِنًا حَتّى تَكُونَ فيهِ ثَلاثُ خِصال:1ـ سُنَّةٌ مِنْ رَبِّهِ. 2ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ نَبِيِّهِ. 3ـ وَ سُنَّةٌ مِنْ وَلِيِّهِ. فَأَمَّا السُّنَّةُ مِنْ رَبِّهِ فَكِتْمانُ سِرِّهِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ نَبِيِّهِ فَمُداراةُ النّاسِ. وَ أَمَّا السُّنَّةُ مِنْ وَلِيِّهِ فَالصَّبْرُ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرّاءِ.
    مؤمن، مؤمن واقعى نيست، مگر آن كه سه خصلت در او باشد:سنّتى از پروردگارش و سنّتى از پيامبرش و سنّتى از امامش. امّا سنّت پروردگارش، پوشاندن راز خود است،امّا سنّت پيغمبرش، مدارا و نرم رفتارى با مردم است،امّا سنّت امامش، صبر كردن در زمان تنگدستى و پريشان حالى است.
    2- پاداش نيكى پنهانى و سزاى افشا كننده بدى
    « أَلْمُسْتَتِرُ بِالْحَسَنَةِ يَعْدِلُ سَبْعينَ حَسَنَةً، وَ الْمُذيعُ بِالسَّيِّئَةِ مَخْذُولٌ، وَالْمُسْتَتِرُ بِالسَّيِّئَةِ مَغْفُورٌ لَهُ ».
    پنهان كننده كار نيك [پاداشش] برابر هفتاد حسنه است، و آشكاركننده كار بد سرافكنده است، و پنهان كننده كار بد آمرزيده است.


    3- نظافت
    « مِنْ أَخْلاقِ الأَنْبِياءِ التَّنَظُّفُ ».
    از اخلاق پيامبران، نظافت و پاكيزگى است.
    4- امين و اميننما
    « لَمْ يَخُنْكَ الاَْمينُ وَ لكِنِ ائْتَمَنْتَ الْخائِنَ ».
    امين به تو خيانت نكرده [و نمىكند] و ليكن [تو] خائن را امين تصوّر نموده اى.
    5- مقام برادر بزرگتر
    « أَلاَْخُ الاَْكْبَرُ بِمَنْزِلَةِ الاَْبِ ».
    برادر بزرگتر به منزله پدر است.
    6- دوست و دشمن هر كس
    « صَديقُ كُلِّ امْرِء عَقْلُهُ وَ عَدُوُّهُ جَهْلُهُ ».
    دوست هر كس عقل او، و دشمنش جهل اوست.
    7- نام بردن با احترام
    « إِذا ذَكَرْتَ الرَّجُلَ وَهُوَ حاضِرٌ فَكَنِّهِ، وَ إِذا كَانَ غائِباً فَسَمِّه ».
    چون شخص حاضرى را نام برى [براى احترام] كنيه او را بگو و اگر غائب باشد نامش را بگو.
    8- بدى قيل و قال
    « إِنَّ اللّهَ يُبْغِضُ الْقيلَ وَ الْقالَ وَ إضاعَةَ الْمالِ وَ كَثْرَةَ السُّؤالِ ».
    به درستى كه خداوند، داد و فرياد و تلف كردن مال و پُرخواهشى را دشمن مىدارد.
    9- ويژگيهاى دهگانه عاقل
    « لا يَتِمُّ عَقْلُ امْرِء مُسْلِم حَتّى تَكُونَ فيهِ عَشْرُ خِصال: أَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأمُولٌ. وَ الشَّرُّ مِنْهُ مَأْمُونٌ. يَسْتَكْثِرُ قَليلَ الْخَيْرِ مِنْ غَيْرِهِ، وَ يَسْتَقِلُّ كَثيرَ الْخَيْرِ مِنْ نَفْسِهِ. لا يَسْأَمُ مِنْ طَلَبِ الْحَوائِجِ إِلَيْهِ، وَ لا يَمَلُّ مِنْ طَلَبِ الْعِلْمِ طُولَ دَهْرِهِ. أَلْفَقْرُ فِى اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْغِنى. وَ الذُّلُّ فىِ اللّهِ أَحَبُّ إِلَيْهِ مِنَ الْعِزِّ فى عَدُوِّهِ. وَ الْخُمُولُ أَشْهى إِلَيْهِ مِنَ الشُّهْرَةِ. ثُمَّ قالَ(عليه السلام): أَلْعاشِرَةُ وَ مَا الْعاشِرَةُ؟ قيلَ لَهُ: ما هِىَ؟ قالَ(عليه السلام): لا يَرى أَحَدًا إِلاّ قالَ: هُوَ خَيْرٌ مِنّى وَ أَتْقى ».
    عقل شخص مسلمان تمام نيست، مگر اين كه ده خصلت را دارا باشد:1ـ از او اميد خير باشد. 2ـ از بدى او در امان باشند. 3ـ خير اندك ديگرى را بسيار شمارد. 4ـ خير بسيار خود را اندك شمارد. 5ـ هر چه حاجت از او خواهند دلتنگ نشود. 6ـ در عمر خود از دانش طلبى خسته نشود. 7ـ فقر در راه خدايش از توانگرى محبوبتر باشد. 8ـ خوارى در راه خدايش از عزّت با دشمنش محبوبتر باشد. 9ـ گمنامى را از پرنامى خواهانتر باشد. 10ـ سپس فرمود: دهمى چيست و چيست دهمى؟ به او گفته شد: چيست؟ فرمود: احدى را ننگرد جز اين كه بگويد او از من بهتر و پرهيزكارتر است.
    10- نشانه سِفله
    « سُئِلَ الرِّضا(عليه السلام) عَنِ السِّفْلَةِ فَقالَ(عليه السلام):مَنْ كانَ لَهُ شَىْءٌ يُلْهيهِ عَنِ اللّهِ ».
    از امام رضا(عليه السلام) سؤال شد: سفله كيست؟فرمود: آن كه چيزى دارد كه از [ياد] خدا بازش دارد.
    11- ايمان، تقوا و يقين
    « إِنَّ الاِْيمانَ أَفْضَلُ مِنَ الاٌِسْلامِ بِدَرَجَه، وَ التَّقْوى أَفْضَلُ مِنَ الاِْيمانِ بِدَرَجَة وَ لَمْ يُعطَ بَنُو آدَمَ أَفْضَلَ مِنَ الْيَقينِ ».
    ايمان يك درجه بالاتر از اسلام است، و تقوا يك درجه بالاتر از ايمان است و به فرزند آدم چيزى بالاتر از يقين داده نشده است.
    12- ميهمانى ازدواج
    « مِنَ السُّنَّةِ إِطْعامُ الطَّعامِ عِنْدَ التَّزْويجِ ».
    اطعام و ميهمانى كردن براى ازدواج از سنّت است.
    13- صله رحم با كمترين چيز
    « صِلْ رَحِمَكَ وَ لَوْ بِشَرْبَة مِنْ ماء، وَ أَفْضَلُ ما تُوصَلُ بِهِ الرَّحِمُ كَفُّ الأَذى عَنْه ».
    پيوند خويشاوندى را برقرار كنيد گرچه با جرعه آبى باشد، و بهترين پيوند خويشاوندى، خوددارى از آزار خويشاوندان است.
    14- سلاح پيامبران
    « عَنِ الرِّضا(عليه السلام) أَنَّهُ كانَ يَقُولُ لاَِصْحابِهِ: عَلَيْكُمْ بِسِلاحِ الاَْنْبِياءِ، فَقيلَ: وَ ما سِلاحُ الاَْنْبِياءِ؟ قالَ: أَلدُّعاءُ ».
    حضرت رضا(عليه السلام) هميشه به اصحاب خود مىفرمود: بر شما باد به اسلحه پيامبران، گفته شد: اسلحه پيامبران چيست؟ فرمود: دعا.
    15- نشانه هاى فهم
    « إِنَّ مِنْ عَلاماتِ الْفِقْهِ: أَلْحِلْمُ وَ الْعِلْمُ، وَ الصَّمْتُ بابٌ مِنْ أَبْوابِ الْحِكْمَةِ إِنَّ الصَّمْتَ يَكْسِبُ الَْمحَبَّةَ، إِنَّهُ دَليلٌ عَلى كُلِّ خَيْر ».
    از نشانه هاى دين فهمى، حلم و علم است، و خاموشى درى از درهاى حكمت است. خاموشى و سكوت، دوستىآور و راهنماى هر كار خيرى است.
    16- گوشه گيرى و سكوت
    « يَأْتى عَلَى النّاسِ زَمانٌ تَكُونُ الْعافِيَةُ فيهِ عَشَرَةَ أَجْزاء: تِسْعَةٌ مِنْها فى إِعْتِزالِ النّاسِ وَ واحِدٌ فِى الصَّمْتِ ».
    زمانى بر مردم خواهد آمد كه در آن عافيت ده جزء است كه نُه جزء آن در كناره گيرى از مردم و يك جزء آن در خاموشى است.
    17- حقيقت توكّل
    « سُئِلَ الرِّضا(عليه السلام): عَنْ حَدِّ التَّوَكُّلِّ؟ فَقالَ(عليه السلام): أَنْ لا تَخافَ أحَدًا إِلاَّاللّهَ ».
    از امام رضا(عليه السلام) از حقيقت توكّل سؤال شد.
    فرمود: اين كه جز خدا از كسى نترسى.
    18- بدترين مردم
    « إِنَّ شَرَّ النّاسِ مَنْ مَنَعَ رِفْدَهُ وَ أَكَلَ وَحْدَهُ وَ جَلَدَ عَبْدَهُ ».
    به راستى كه بدترين مردم كسى است كه يارىاش را [از مردم] باز دارد و تنها بخورد و زيردستش را بزند.
    19- زمامداران را وفايى نيست
    « لَيْسَ لِبَخيل راحَةٌ، وَ لا لِحَسُود لَذَّةٌ، وَ لا لِمُـلـُوك وَفاءٌ وَ لا لِكَذُوب مُرُوَّةٌ ».
    بخيل را آسايشى نيست و حسود را خوشى و لذّتى نيست و زمامدار را وفايى نيست و دروغگو را مروّت و مردانگى نيست.
    20- دست بوسى نه!
    « لا يُقَبِّلُ الرَّجُلُ يَدَ الرَّجُلِ، فَإِنَّ قُبْلَةَ يَدِهِ كَالصَّلاةِ لَهُ ».
    كسى دست كسى را نمىبوسد، زيرا بوسيدن دست او مانند نماز خواندن براى اوست.
    21- حُسن ظنّ به خدا
    « أَحْسِنِ الظَّنَّ بِاللّهِ، فَإِنَّ مَنْ حَسُنَ ظَنُّهُ بِاللّهِ كانَ عِنْدَ ظَنِّهِ وَ مَنْ رَضِىَ بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ قُبِلَ مِنْهُ الْيَسيرُ مِنَ الْعَمَلِ. وَ مَنْ رَضِىَ بِالْيَسيرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّتْ مَؤُونَتُهُ وَ نُعِّمَ أَهْلُهُ وَ بَصَّرَهُ اللّهُ دارَ الدُّنْيا وَ دَواءَها وَ أَخْرَجَهُ مِنْها سالِمًا إِلى دارِالسَّلامِ ».
    به خداوند خوشبين باش، زيرا هر كه به خدا خوشبين باشد، خدا با گمانِ خوشِ او همراه است، و هر كه به رزق و روزى اندك خشنودباشد، خداوند به كردار اندك او خشنود باشد، و هر كه به اندك از روزى حلال خشنود باشد، بارش سبك و خانواده اش در نعمت باشد و خداوند او را به درد دنيا و دوايش بينا سازد و او را از دنيا به سلامت به دارالسّلامِ بهشت رساند.
    22- اركان ايمان
    « أَلاْيمانُ أَرْبَعَةُ أَرْكان: أَلتَّوَكُّلُ عَلَى اللّهِ، وَ الرِّضا بِقَضاءِ اللّهِ وَ التَّسْليمُ لاَِمْرِاللّهِ، وَ التَّفْويضُ إِلَى اللّهِ ».
    ايمان چهار ركن دارد: 1ـ توكّل بر خدا 2ـ رضا به قضاى خدا 3ـ تسليم به امر خدا4ـ واگذاشتن كار به خدا.
    23- بهترين بندگان خدا
    « سُئِلَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَنْ خِيارِ الْعبادِ؟ فَقالَ(عليه السلام):أَلَّذينَ إِذا أَحْسَنُوا إِسْتَبْشَرُوا، وَ إِذا أَساؤُوا إِسْتَغْفَرُوا وَ إِذا أُعْطُوا شَكَرُوا، وَ إِذا أُبْتِلُوا صَبَرُوا، وَ إِذا غَضِبُوا عَفَوْ ».
    از امام رضا(عليه السلام) درباره بهترين بندگان سؤال شد.
    فرمود: آنان كه هر گاه نيكى كنند خوشحال شوند، و هرگاه بدى كنند آمرزش خواهند، و هر گاه عطا شوند شكر گزارند و هر گاه بلا بينند صبر كنند، و هر گاه خشم كنند درگذرند.
    24- تحقير فقير
    « مَنْ لَقِىَ فَقيرًا مُسْلِمًا فَسَلَّمَ عَلَيْهِ خِلافَ سَلامِهِ عَلَى الاَْغْنِياءِ لَقَى اللّهُ عَزَّوَجَلَّ يَوْمَ الْقِيمَةِ وَ هُوَ عَلَيْهِ غَضْبانُ ».
    كسى كه فقير مسلمانى را ملاقات نمايد و بر خلاف سلام كردنش بر اغنيا بر او سلام كند، در روز قيامت در حالى خدا را ملاقات نمايد كه بر او خشمگين باشد.
    25- عيش دنيا
    « سُئِلَ الاِْمامُ الرِّضا(عليه السلام): عَنْ عَيْشِ الدُّنْيا؟ فَقالَ: سِعَةُ الْمَنْزِلِ وَ كَثْرَةُ الُْمحِبّينَ ».
    از حضرت امام رضا(عليه السلام) درباره خوشى دنيا سؤال شد. فرمود: وسعت منزل و زيادى دوستان.
    26- آثار زيانبار حاكمان ظالم
    « إِذا كَذَبَ الْوُلاةُ حُبِسَ الْمَطَرُ، وَ إِذا جارَ السُّلْطانُ هانَتِ الدَّوْلَةُ، وَ إِذا حُبِسَتِ الزَّكوةُ ماتَتِ الْمَواشى ».
    زمانى كه حاكمان دروغ بگويند باران نبارد، و چون زمامدار ستم ورزد، دولت، خوار گردد. و اگر زكات اموال داده نشود چهارپايان از بين روند.
    27- رفع اندوه از مؤمن
    « مَنْ فَرَّجَ عَنْ مُؤْمِن فَرَّجَ اللّهُ عَنْ قَلْبِهِ يَوْمَ القِيمَةِ ».
    هر كس اندوه و مشكلى را از مؤمنى برطرف نمايد، خداوند در روز قيامت اندوه را از قلبش برطرف سازد.
    28- بهترين اعمال بعد از واجبات
    « لَيْسَ شَىْءٌ مِنَ الاَْعْمالِ عِنْدَ اللّهِ عَزَّوَجَلَّ بَعْدَ الْفَرائِضِ أَفْضَلَ مِنْ إِدْخالِ السُّرُورِ عَلَى الْمُؤْمِنِ ».
    بعد از انجام واجبات، كارى بهتر از ايجاد خوشحالى براى مؤمن، نزد خداوند بزرگ نيست.
    29- سه چيز وابسته به سه چيز
    « ثَلاثَةٌ مُوَكِّلٌ بِها ثَلاثَةٌ: تَحامُلُ الاَْيّامِ عَلى ذَوِى الاَْدَواتِ الْكامِلَةِ وَإِسْتيلاءُ الْحِرْمانِ عَلَى الْمُتَقَدَّمِ فى صَنْعَتِهِ، وَ مُعاداةُ الْعَوامِ عَلى أَهْلِ الْمَعْرِفَةِ ».
    سه چيز وابسته به سه چيز است: 1ـ سختى روزگار بر كسى كه ابزار كافى دارد، 2ـ محروميت زياد براى كسى كه در صنعت عقب مانده باشد، 3ـ و دشمنىِ مردم عوام با اهل معرفت.
    30- ميانه روى و احسان
    « عَلَيْكُمْ بِالْقَصْدِ فِى الْغِنى وَ الْفَقْرِ، وَ الْبِرِّ مِنَ الْقَليلِ وَ الْكَثيرِ فَإِنَّ اللّهَ تَبارَكَ وَ تَعالى يَعْظُمُ شِقَّةَ الـتَّمْرَةِ حَتّى يَأْتِىَ يَوْمَ الْقِيمَةِ كَجَبَلِ أُحُد ».
    بر شما باد به ميانهروى در فقر و ثروت، و نيكى كردن چه كم و چه زياد، زيرا خداوند متعال در روز قيامت يك نصفه خرما را چنان بزرگ نمايد كه مانند كوه اُحد باشد.
    31- ديدار و اظهار دوستى با هم
    « تَزاوَرُوا تَحابُّوا وَ تَصافَحُوا وَ لا تَحاشَمُو ».
    به ديدن يكديگر رويد تا يكديگر را دوست داشته باشيد و دست يكديگر را بفشاريد و به هم خشم نگيريد.
    32- راز پوشى در كارها
    « عَلَيْكُمْ فى أُمُورِكُمْ بِالْكِتْمانِ فى أُمُورِ الدّينِ وَ الدُّنيا فَإِنَّهُ رُوِىَ « أَنَّ الاِْذاعَةَ كُفْرٌ» وَ رُوِىَ « الْمُذيعُ وَ الْقاتِلُ شَريكانِ» وَ رُوِىَ « ما تَكْتُمُهُ مِنْ عَدُوِّكَ فَلا يَقِفُ عَلَيْهِ وَليُّكَ».:
    بر شما باد به رازپوشى در كارهاتان در امور دين و دنيا. روايت شده كه « افشاگرى كفر است» و روايت شده « كسى كه افشاى اَسرار مىكند با قاتل شريك است» و روايت شده كه « هر چه از دشمن پنهان مىدارى، دوست توهم بر آن آگاهى نيابد».
    33- پيمان شكنى و حيلهگرى
    « لا يَعْدُمُ المَرْءُ دائِرَةَ السَّوْءِ مَعَ نَكْثِ الصَّفَقَةِ، وَ لا يَعْدُمُ تَعْجيلُ الْعُقُوبَةِ مَعَ إِدِّراءِ الْبَغْىِ ».
    آدمى نمىتواند از گردابهاى گرفتارى با پيمان شكنى رهايى يابد، و از چنگال عقوبت رهايى ندارد كسى كه با حيله به ستمگرى مىپردازد.
    34- برخورد مناسب با چهار گروه
    « إِصْحَبِ السُّلْطانَ بِالْحَذَرِ، وَ الصَّديقَ بِالتَّواضُعِ، وَ الْعَدُوَّ بِالتَّحَرُّزِ وَ الْعامَّةَ بِالْبُشْرِ ».
    با سلطان و زمامدار با ترس و احتياط همراهى كن، و با دوست با تواضع و با دشمن با احتياط، و با مردم با روى خوش.
    35- رضايت به رزق اندك
    « مَنْ رَضِىَ عَنِ اللّهِ تَعالى بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ رَضِىَ اللّهُ مِنْهُ بِالْقَليلِ مِنَ الْعَمَلِ ».
    هر كس به رزق و روزى كم از خدا راضى باشد، خداوند از عمل كم او راضى باشد.
    36- عقل و ادب
    « أَلْعَقْلُ حِباءٌ مِنَ اللّهِ، وَ الاَْدَبُ كُلْفَةٌ فَمَنْ تَكَلَّفَ الأَدَبَ قَدَرَ عَلَيْهِ، وَ مَنْ تَكَلَّفَ الْعَقْلَ لَمْ يَزْدِدْ بِذلِكَ إِلاّ جَهْل ».
    عقل، عطيّه و بخششى است از جانب خدا، و ادب داشتن، تحمّل يك مشقّت است، و هر كس با زحمت ادب را نگهدارد، قادر بر آن مىشود، امّا هر كه به زحمت بخواهد عقل را به دست آورد جز بر جهل او افزوده نمىشود.
    37- پاداشِ تلاشگر
    « إِنَّ الَّذى يَطْلُبُ مِنْ فَضْل يَكُفُّ بِهِ عِيالَهُ أَعْظَمُ أَجْرًا مِنَ الُْمجاهِدِ فى سَبيلِ اللّهِ ».
    به راستى كسى كه در پى افزايش رزق و روزى است تا با آن خانواده خود را اداره كند، پاداشش از مجاهد در راه خدا بيشتر است.
    38- به پنج كس اميد نداشته باش
    « خَمْسٌ مَنْ لَمْ تَكُنْ فيهِ فَلا تَرْجُوهُ لِشَىْء مِنَ الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ:مَنْ لَمْ تَعْرِفَ الْوَثاقَةَ فى أُرُومَتِهِ، وَ الكَرَمَ فى طِباعِهِ، وَ الرَّصانَةَ فى خَلْقِهِ، وَ النُّبْلَ فى نَفْسِهِ، وَ الَْمخافَةَ لِرَبِّهِ ».
    پنج چيز است كه در هر كس نباشد اميد چيزى از دنيا و آخرت به او نداشته باش:1ـ كسى كه در نهادش اعتماد نبينى،2ـ و كسى كه در سرشتش كَرم نيابى،3ـ و كسى كه در آفرينشش استوارى نبينى،4ـ و كسى كه در نفسش نجابت نيابى،5ـ و كسى كه از خدايش ترسناك نباشد.
    39- پيروزىِ عفو و گذشت
    « مَا التَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ إِلاّ نُصِرَ أَعْظَمُهُما عَفْوً ».
    هرگز دو گروه با هم روبه رو نمىشوند، مگر اين كه نصرت و پيروزى با گروهى است كه عفو و بخشش بيشترى داشته باشد.
    40- عمل صالح و دوستى آل محمّد
    « لا تَدْعُوا الْعَمَلَ الصّالِحَ وَ الاِْجْتِهادَ فِى الْعِبادَةِ إِتِّكالاً عَلى حُبِّ آلِ مُحَمَّد(عليهم السلام) وَ لا تَدْعُوا حُبَّ آلِ مُحَمَّد(عليهم السلام)لاَِمْرِهِمْ إِتِّكالاً عَلَى الْعِبادَةِ فَإِنَّهُ لا يُقْبَلُ أَحَدُهُما دُونَ الاْخَرِ ».
    مبادا اعمال نيك را به اتّكاى دوستى آل محمّد(عليهم السلام) رها كنيد، و مبادا دوستى آل محمّد(عليهم السلام) را به اتّكاى اعمال صالح از دست بدهيد، زيرا هيچ كدام از اين دو، به تنهايى پذيرفته نمىشود.

     


      مگر کسی خدا را دیده که می گویند خدا زیباست؟ ...

    وقتی شما گل خوش رنگی را می بینید این گل زیباست. هنگامی که شعر دلنشینی را می شنوید، می گویید چه احساس زیبایی دارد. خیلی وقت ها می گویید که صبر زیباست، مهربانی زیباست. پس برای این که بگوییم چیزی زیباست، حتماً لازم نیست آن را ببینیم.

    رسول خدا(ص) فرموده است:«خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد». زیبایی خدا همان مهربانی و بخشندگی و بقیه صفات خوب اوست. آیا هنرمندی خدا در آفرینش این همه موجود زیبا، زیبا نیست؟ آیا گذشت او از بندگیان خطاکارش زیبا نیست؟ آیا روزی رساندن او به این همه جانداری که در دنیا زندگی می کنند، زیبا نیست؟ آیا قدرت و مدیریت و حکمت او در جهان به این بزرگی زیبا نیست؟

    پس خدا زیباست و برای درک زیبایی او، حتماً نیاز نیست که خدا را به چشم خود ببینیم.

     

    چرا ما نمی توانیم خدا را ببینیم؟

    ما آدم ها چیزهایی را می بینیم که جسم باشند. اگر چیزی جسم نباشد، دیدن آن نیز برای ما ممکن نیست. دیدن یعنی اینکه نوری به جسم بخورد و به چشم ما برگردد؛ مثلاً وقتی ما درختی را می بینیم، در حقیقت نوری به آن درخت خورده و به چشم ما برگشته که آن را دیده ایم. از آن جا که خدا جسم نیست، دیدن آن نیز برای ما ممکن نبوده و نخواهد بود.

    همان گونه که ما هوش و عقل و روح کسی را نمی توانیم ببینیم، خدا را نیز نمی توانیم.برای اینکه به وجود خدا ایمان بیاوریم، نیاز نیست او را ببینیم. ما از دیدن نشانه های وجود او را بشناسیم و به وجود او یقین کنیم.

     

    موضوعات: اخبار مدرسه
    [شنبه 1393-12-09] [ 10:35:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      بانوی کرامت ...

     

    بانوی کریمه

    زایران، نجوا کنان، اشک و غربت خویش را در زیارت نامه ها گم می کنند و دست های امیدوار، با تمام نیاز، غریبانه های معصومانه«ضریح» را لمس می کنند!

    هر کس، از دردهای کهنه و نو شکایت می کند و به امید درمان، عظمت«بانو» را واسطه شفای خداوند«جل جلاله» قرار می دهد.

    چه صفایی دارد زیارت نیازمندان!

    «دهم ربع الثانی» است؛ ماهی که در ضمیر بهاری اش، خزانی بود و بهار زندگیِ بانو را به برگ ریزانِ خزان سپرد.

    حسرتا! چه زود، شهر در فراوانی اندوه، پژمرد! چه زود، شوق میزبانی در سویدای دل ها، مُرد!

    وسعت اندوهش، عاقبت بر رنج تن افزود و شدت غم، توان جان پاکش را فرسود.

    آه که چه لحظات تلخی بود! هنگام وداع است؛ وداعی سخت غریبانه!

    زمین، «فاطمه» علیه السّلام دیگری را از دست داده است و آسمان، نام شهر «قم» را به یکی از شاخه های «طوبی» می آویزد و عرش الهی، به تعظیم و تکریم حضرت می پردازد.

    السَّلامُ عَلَیکِ یَا بِنتَ وَلیِّ الله

    السَّلامُ عَلَیکِ یَا اُخت وَلیِّ الله

    السَّلامُ عَلَیکِ یَا عَمَّةَ وَلیُّ الله

    السَّلامُ عَلَیکِ یَا بِنتَ مُوسَی بن جَعفر علیه السّلام

    صفحات: 1 · 2

    موضوعات: اخبار مدرسه
    [شنبه 1393-11-11] [ 09:03:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      میلاد امام حسن عسگری (علیه السّلام) ...

    شیعیان مژده كه از پرده برون یار آمد

    عسكرى پورنقى مظهر دادار آمد

    گشت از كان كرم گوهر پاكى ظاهر

    ز صدف آن دُر تابنده به بازار آمد

    شد تولد ز سلیل آن مه تابنده حق

    سامره از قدمش جنت الانهار آمد

    بهر مولود حسن پورنقى از دل عرش

    تهنیت باد ز خلاق، جهاندار آمد

    با صفات احدى كرد تجلى به جهان

    نور چشم على و احمد مختار آمد

    نام نیكوش حسن، خوى حسن، روى حسن

    باب مهدى زمان كاشف الاسرار آمد

    حامى دین محمد (ص) متولد گردید

    عسكرى فخر زمن سرور و سالار آمد

    فخر ملك دوسرا جان و دل اهل ولا

    خسرو هادى عشر رحمت غفار آمد

    گشت از مقدم وى باغ ولایت خرم

    چون كه از گلشن دین آن گل بى خار آمد

    خواست حق رحمت خود را برساند بر خلق

    صورتى ساخت كه با سیرت دادار آمد

    نور او نور خدا بود به عالم تابید

    روى او شمع هُدى بود شب تار آمد

    خُلق غفارى از او خُوى رحیمى ظاهر

     

    مظهر ذات خدا آن گل گلزار آمد

    امام حسن عسگری (علیه السّلام) در 10 ام ربیع الثانی به دنیا آمدند و جهان را با قدوم مبارکش سرشار از نور نمودند

    حضرت امام هادی(علیه السّلام) در مدّت امامت خویش با پنج تن از خلفای عباسی هم زمان بوده است. معتصم از سال 220 تا 232 ه.ق، متوکّل از سال 232 تا 247 ه. ق که در آن سال به دست ترکان کشته شد و پس از او منتصر به خلافت روی آمد که مدّت خلافت او شش ماه و دو روز بیشتر نبود، سپس مستعین از سال248 تا 252 ه. ق و بیشتر مدّت خلافت معتّز عبّاسی که از 252 تا255 هجری به طول انجامید، چرا که شهادت حضرت امام هادی(علیه السّلام) در سال 254 هجری واقع گردیده است. و در همین سال بود که حضرت امام حسن عسگری(علیه السّلام) عهداه دار مسئولیت امامت گردید.

    شرایطی که دولت عبّاسی خصوصاً بعد از به خلافت رسیدن متوکّل با آن روبه رو بود به راستی شرایط سختی بود و این شرایط از نشانه های ضعف آن بود و سرآغازی بر انحلال و فروپاشی این دولت به حساب می آید، جنگ های داخلی و خارجی از یک سو و نزاع و جدال بین فرزندان خلفا برای به دست آوردن کرسی قدرت از دیگر سو، به این امر دامن می زد. هر کدام از این جنگ ها و جدال ها تأثیری مستقیم در ایجاد ضعف و فروپاشی در دولت عبّاسی داشت.

    عملیات سرکوبگرانه ای که حکومت عبّاسی مدّت ها بود ک در برابر شیعه به آن توسل می جست در زمان معتمد عبّاسی تغییر نکرده، بلکه عصر معتمد امتداد همان سیاست دیرین بوده که خلفای عبّاسی آن را از یکدیگر به میراث برده بودند. آنان در برابر ائمه اطهار و شیعیانشان این سیاست را به قوی ترین شکل پیاده می کردند. چرا که خلفا از تحول اوضاع به نفع ائمه و اتباع آنان و گسترش فعالیت سیاسی ایشان که خود نشانة تغییر اوضاع بر ضدّ حکومت وقت بود، همچنین از روی آوردن مردم به شکل گسترده به حضرت امام (علیه السّلام) که در نتیجه ممکن بود به اتّخاذ موضع جهادی توسط امام در برابر خلیفه و سلطنت او منجر گردد سخت وحشت داشتند. در زمان معتمد نیز روش های حکومت در برابر شیعه چیزی جز همان روش های عصرهای گذشته نبوده است که عبارتند از: 1ـ مراقبت و زیر نظر گرفتن تحرّکات اصحاب امام(علیه السّلام) و پیروان او. 2ـ زندان که برای محدود کردن فعالیت اصحاب امام به کار می رفت. 3ـ قتل که حکومت هنگامی که از روش های دیگر در برابر شیعه نتیجه نمی گرفت و یا احساس می کرد فعالیت آن ها رو به رشد و تزاید نهاده است دست به قتل شخصیت های بارز و نزدیکان امام(علیه السّلام) می زد.

    از جمله مواردی که در تاریخ آمده این است که مردم آن زمان به امامت امام حسن عسگری(علیه السّلام) شک و تردید داشتند و دائم ایشان را در وحله آزمایش قرار می دادند از جمله اینکه:

    آزمون در مسیر راه

    و نیز او از حمیری از جمعی از صیمریان از نوادگان اسماعیل بن صالح روایت شده است:

    «حسن بن اسماعیل بن صالح نخستین با که به اتفاق دو تن از شیعیان برای دیدار با ابومحمّد امام حسن عسگری(علیه السّلام) وارد سامرا گردید. ورود او با بیرون آمدن حضرت عسگری(علیه السّلام) از خانه مصادف شد.

    حسن بن اسماعیل می گوید: ما در سه مسیر قرار گرفتیم و با خود گفتیم: اگر حضرت در یکی از این راه ها برگردد، خواه ناخوهیکی از ما او را خواهد دید. منتظر او ماندیم. حضرت از راهی که حسن بن اسماعیل در آن بود، بازگشت و نزدیک اسماعیل رسید.

    وی می گوید: با خویشتن گفتم: با خدایا، اگر حجت تو برحقّ بوده و پیشوا و امام ماست، دستار خود را با دست لمس کند. هنوز نیّت من کامل نشده بود که حضرت آن را با دست مبارک خویش لمس نمود و آن را بر سر خود به حرکت در آورد.

    با خود گفتم: خدایا، اگر حجت توست، یک بار دیگر آن را با دست خود لمس کند. حضرت با دست خود آن را از سر مبارکش برگرفت و سپس آن را به جای خود برگرداند، و انبوه جمعیت بر او سلام کردند. حضرت نزد برخی از آنها توقفی فرمود. من به مسیر دیگر آمدم و رفقای خود را دیدم و آنچه را در دل از خدا خواسته بودم و آنچه رخ داده بود باز گفتم. آنان گفتند: شما که سؤال کرده ای، اینک ما هم برای سومین بار آن را خواستار می شویم. حضرت وارد و ما بدو نزدیک شدیم. به ما نگریست و رو به رویمان ایستاد، سپس دستش را به سمت دستار خود برد و آن را از سر برداشت و با یک دست نگه داشت، و دست دیگرش را بر سر نهاد و تبسمی کرد و فرمود: شک و تردید تا چه پایه؟

    حسن می گوید: با خود گفتیم: گواهی می دهم که معبودی جز خداوند نیست و تو حجت و برگزیدة خدایی. وی گفت: پس از آن، حضرت را در خانه اش زیارت کردیم. نامه ها و اشیاء دیگری را که با خود داشتیم به آن بزرگوار رساندیم»

     

    موضوعات: اخبار مدرسه
    [چهارشنبه 1393-11-08] [ 10:58:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      لعن الله من ظلمک ...

    لبیک يا رسول الله!

    کلامت, روشن و فصيح بود. و فراخور عقل و درک مخاطب سخن ميگفتي, گاهي سخن را سه بار تکرار ميکردي, تا طرف خوب بفهمد. هنگام سخن, کلام را با لبخند مي آميختي, هرگز سخن کسي را قطع نميکردي, زبان به بدگويي و عيبجويي از ديگران نميگشودي. صدايت که ميکردند, ميگفتي, لبيک! خطبه هايت, از همه کوتاهتر, ولي پرمايه تر بود. زبانت را از آنچه بي مورد و بيهوده بود, فرو ميبستي همواره خدا را ياد ميکردي و استغفار بر زبان داشتي, چيزي ميگفتي دلها را به هم الفت دهد, نه آنکه ميانه ها را به هم بزند, با کسي مجادله و جر و بحث نميکردي, هنگامي که سخن ميگفتي, همه ساکت بودند, آنچنان که گويي بر سرشان پرنده نشسته است, سراپا گوش! نزد تو نزاع لفظي نميکردند, به سخن ديگران, خوب گوش ميکردي. محکم و استوار راه ميرفتي, گام برداشتنت, چنان بود که نشان ميداد ناتوان و کسل نيستي! آنچنان که گويي سنگي از سرازيري ميغلطد, با مهابت و چالاک! وقتي سواره بودي, اجازه نميدادي ديگران, پياده پا به پايت راه آيند. يا سوار بر مرکب ميکردي يا بر سر موعدي, قرار ميگذاشتي. از گذرگاهي که عبور ميکردي, عطرت نشان ميداد که از آنجا گذشته اي. از هر جاميگذشتي سنگها و درختان, تعظيمت ميکردند. در سفرها آخرهاي جمعيت راه ميرفتي, تا اگر کسي درماند, يا کمک خواست. کمکش کني. گاهي سوار اسب ميشدي. گاهي بر قاطر و الاغ سوار ميشدي, يا بر شتر, وگاهي نيز پياده! سواره که بودي, ديگران را هم بر ترک مينشاندي. اوقات داخل خانه را به سه قسمت تقسيم ميکردي: بخشي براي نيايش و عبادت و براي خدا, قسمتي براي خانواده و بخش ديگري براي کارهاي شخصي خود. در خانه, با خانواده همکاري ميکردي, گوشت ميبريدي, شيرميدوشيدي, لباس وصله ميزدي, هر غذايي که ميپختند, ميخوردي, ازطعامي بد نميگفتي, در را ميگشودي, کفش خود را ميدوختي. بر زمين مينشستي و بر زمين غذا ميخوردي, به خدمتکار خانه وقتي خسته ميشد کمک ميکردي, زير اندازت عبايي بود و بالشي از پوست, پرشده از ليف خرما! بر حصير ميخوابيدي, هنگام خواب, مسواک ميزدي و دعا ميخواندي و چون از خواب بر ميخاستي, خدا را سجده ميکردي. کار مراجعه کنندگان را راه ميانداختي, نيازمندان و سائلي را دست خالي رد نميکردي. بنده شکور خدا بودي. نور چشمانت«نماز»بود. وقتي به نمازمي ايستادي, از خوف خدا رنگ از چهره ات ميپريد. در سينه, ناله هاي سوزناک و آواي حزيني داشتي. هنگام سجود, چنان بر زمين ميچسبيدي,که گويا جامه اي بر زمين افتاده است. وقت نماز که ميرسيد, ديگر کسي را نميشناختي و به چيزي توجه نداشتي جز به نماز! به نماز عشق ميورزيدي. فرا رسيدن«وقت»نماز را انتظار ميکشيدي, و هنگام نماز که ميشد,ميگفتي: اي بلال! خوشحالمان کن, هيچ چيز را بر نماز مقدم نميداشتي. ميفرمود(به ابوذر): خداوند, فروغ ديدگانم را در نماز قرار داده است.آنگونه که گرسنه, غذا را دوست ميدارد و تشنه آب را, من هم شيفته نمازم. با اين تفاوت که گرسنه و تشنه, سير و سيراب ميشود, اما من از نماز, سير نميشوم. رکوعها و سجودهاي طولاني داشتي. به خدا عرضه ميداشتي: پروردگارا! دوست دارم يک روز سير باشم و شکرت کنم, روز ديگر گرسنه باشم تا از تو سؤال کنم. نشست و برخاستت, همراه با«ذکر خدا»بود. با آنکه «معصوم»بودي, ولي آن قدر از خشيت خدا ميگريستي که مصلا و سجده گاهت خيس ميشد. هنگام دعا, همچون مسکينان نيازمند دستها را بالا ميگرفتي. «بنده خدا»بودي. يک بار که بر زمين نشسته و با دست غذا ميخوردي. زني گفت: يا رسول الله, چرا مانند بندگان نشسته و غذا ميخوري؟ و…فرمودي: واي بر تو! چه کسي بنده تر از من است؟ تو عبد خدا و رسول او بودي. چهره ات گشاده بود و خوش رو. به هر کس ميرسيدي سلام ميگفتي. با هر که دست ميدادي, آن قدر صبر ميکردي که او دستش را بکشد. به صورت کسي خيره نميشدي. به هيچ کس, دشنام و ناسزا نميگفتي. بر تند خويي و بداخلاقي ديگران صبر ميکردي. هديه مردم و دعوت بردگان را ميپذيرفتي, به عيادت بيماران و تشييع جنازه ميرفتي. از اصحاب, تفقد واحوالپرسي ميکردي. دير غضبناک ميشدي, زود ميبخشيدي, از همه بيشتر عذرپذير بودي. با بينوايان محروم, هم غذا و همنشين ميشدي. پيش ديگران, پايت را دراز نميکردي, مزاح و شوخي ميکردي ولي جز«حق»نميگفتي. با ياران, حلقه وار مينشستي. خود را براي اصحاب مي آراستي و عطر ميزدي. باري بر دوش مردم نبودي. در کارهاي اجتماعي مشارکت داشتي. بخشنده و سخي بودي. چيزي را از خواستاران مضايقه نميکردي. به بزرگ هر قومي احترام ميکردي. آري…. اي رسول خدا! وفاي به عهد, صدق و راستي, امانت و محبت از ويژگيهاي تو بود. از مهمان کار نميکشيدي, خلف وعده نداشتي, مردمدار و اهل مدارا بودي, سعه صدر و وسعت نظر داشتي, اخلاقت قرآن بود! قرآن مجسم بودي و آيات عينيت يافته کلام الله!

    در برخورد با کسانی که چندین بار توهین به پیامبر بزرگ اسلام را در پیش گرفتند باید نوشت که ایشان در زمان حیات چه بسیار صدماتی را که راه خدا کشیدند و تحمل نمودند و ذره ای به خود فکر نمی کردند و این باعث جاودانگی نامشان گردید.

    قال علي عليه السلام:

    «ما انتصر لنفسه من مظلمه حتي ينتهک محارم الله فيکون حينئذ غضبه لله تبارک و تعالي.»

    رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم از ستمي که به خود او ميشد انتقام نميگرفت, مگر آن که حريم الهي هتک شود, که در آن صورت خشم ميکرد و غضبش براي خدا بود.

    سنن النبي, ص 45

    موضوعات: اخبار مدرسه
    [دوشنبه 1393-10-29] [ 03:14:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      «السّلام علَیک یا بِنت ولی اللّه» ...

    عمه سادات سلام علیک

    روح عبادات سلام علیک

    ازسفرکرب وبلا آمدی

    یاکه به دنبال رضا آمدی

    23 ربیع روز ورد حضرت معصومه(سلام الله علیها) به قم را به همه ی مردم ایران تبریک می گویم

     

    موضوعات: اخبار مدرسه
    [پنجشنبه 1393-10-25] [ 02:59:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      نمازها هر چه هم فایده داشته باشد، آیا تکرار هر روزه آن کار بیهوده و عبثی نیست ...

    در زندگی، کارهای بسیاری است که ما به طور تکراری انجام می دهیم؛ ولی هیچ وقت هم نمی گوییم که این کارها تکراری، بیهوده و بی فایده است؛ مثلاً ما هر روز نفس می کشیم و غذا می خوریم و می خوابیم و مسواک می زنیم و این کارها را هر روز تکرار می کنیم؛ زیرا می دانیم که برای حفظ جان و سلامتی مان حتماً باید به تکرار این کارها بپردازیم. نماز نیز برای حفظ روح ما از وسوسه های شیطان، لازم و ضروری است و هر روز باید تکرار شود. در آیه45 سوره عنکبوت، نماز به عنوان بازدارنده از کارهای زشت و ناپسند معرّفی شده است. اگر یک روز نماز نخوانیم، به همان اندازه خطر وسوسه های شیطان بیشتر ما را تهدید می کند.

    گذشته از این، نماز باعث رشد و افزایش ایمان ما و نزدیک شدن ما به خدای می شود. رسول خدا(ص) فرموده است: نماز مایه نزدیک شدن مؤمن به خداست. درختی که هر روز به روز ایمانش رشد می کند و بالاتر می رود. مؤمن هم با نماز، روز به روز ایمانش رشد می کند و بالاتر می رود.

    موضوعات: اخبار مدرسه
    [چهارشنبه 1393-10-24] [ 01:56:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      بدون موضوع ...


    به کسانی که در لابه لای مشغله شان وقتی برای شما پیدا می کنند

    احترام بگذارید

    اما عاشق کسانی باشید که وقتی شما به آنها نیاز دارید

    هرگز به مشغله شان نگاه نمی کنند . . .

    موضوعات: اخبار مدرسه
     [ 12:22:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      زن ترک ...

    زن ترکیه ای در سریال های ماهواره

    زن شرقی و مسلمان ترکیه مدرن، بیشترین قرابت فرهنگی و ظاهری را با زن ایرانی داشته و از این حیث، همذات پنداری بیشتری را در مخاطب فارسی زبان بر می انگیزد. این زن که در همه سریال های ترکیه ای بدون استثنا مشاهده می شود، بیشترین نقش آفرینی داستانی را در سریال های ماهواره ای ایفا می کند. این را نیز باید عنوان داشت که سریال های ترکیه ای درام هایی عاشقانه یا اجتماعی با محوریت یک زن می باشند. سریال هایی نظیر «حریم سلطان»، «عفت»، «مرحمت»، کوزی گونی»، «دیلا خانم»، «عشق ممنوع» و … از این دست می باشد.

    زن ترک در سریال های ماهواره، نسخه بدل زن آمریکایی در یک کشور آسیایی و مسلمان است که به مرور زمان در حال تبدیل شدن به زن آمریکایی یا همان زن الگوی مدرنیته است. در حقیقت این دو نمایانگر یک زن هستند، زنی مدرن که گاهی تنها نشانه هایی از سنت های فرهنگی، بومی یا حتی دینی را با خود به یدک می کشد.

     

    مشخصات بارز و مشترک زن در اسلام و سریال های ماهواره


    1ـ معنویت گرایی

    زن ترک:

    · زنی مسلمان که اغلب از مسلمانی تنها نام آن برایش مانده است. زنی سنتی(دارای نشانه هایی از سنت های فرهنگی ترکیه) که در مرحله گذار به مدرنیته است. همواره در تلاش برای کسب برتری های ظاهری و خودنمایی و فخر فروشی.

    زن آمریکایی:

    زنی است که ارزش های معنویی و خدامحورانه در میان

    آنها جایگاهی ندارند و خود را به بهایی ناچیز دنیایی می فروشد.

     

    بانوی مسلمان:

    توجه قلبی اش به “خدا”‌ است

    یک هنرپیشه که شاید اعتقادی به حجاب هم نداشته باشد، وقتی در نقش مادران، همسران و دختران پیامبران و اولیای الهی صلوات الله علیهم(مثلا در نقش حضرت مریم سلام الله علیها) بازی می کند، با پوشش کامل و ساده و رفتار متین و موقرانه ظاهر می شود. در این حالت هر بیننده ای او را بسیار زیباتر و جالب تر می بیند، چرا که چهره ای روحانی و معصومانه دارد. این است که همه ی دختران و زنان در لباس احرام و با چادر نماز و بر سر سجاده، زیباتر و جالب ترند. اعتقاد به خدا و حیایی که در سیمای یک دختر ظاهر می شود، با هم ربط دارند .

    اما زنان مسلمان: دختران ” شش سال ” زودتر از پسرهای هم سنش به عقلانیت، خودکاری، خودباوری، خود انضباطی، خود مدیری و بلوغ می رسند. دختری که به این مراحل از رشد رسیده است، خود را گنج بی پایانی از مهر و محبت و ” صفات ” زیبا می بیند و نیازی به ” خودنمایی”‌، “بدن نمایی”‌، ،”‌ریاکاری”‌ و “رفتارهای مصنوعی ” ندارد. بنابراین گفتار، رفتار و اخلاق او خردمندانه و شایسته و شخصیت او و با وقار و زیبا و در یک کلام “تماشایی”‌ است.

     

    2ـ پوشش

    زن ترک:

    چشم و هم چشمی و رقابت های زنانه، از بارزترین مؤلفه های شخصیتی اوست. به دنبال مدگرایی و تنوع طلبی در ظاهر به ویژه در پوشش و لباس است.

    زن آمریکایی:

    زن آمریکایی در رعایت پوشش به هیچ ارزشی پایبند نیست و برهنگی از ویژگی های آنها به شمار می رود هرچند در پوشش به مد روز توجه دارد ولی مدگرایی افراطی در سریال های آنها دیده نمی شود.

    بانوی مسلمان:

    او قدر و قیمت خود را می داند و مانند آن زنانی نیست که به گفته رسول خدا (صلی الله علیه و آله)  در عین پوشیدگى برهنه اند (لباس هاى بدن نما و جوراب هاى نازك مى پوشند) هوسباز و دلفریب مى باشند، موهاى خود را طورى آرایش مى كنند كه مانند كوهان شتر جلوه مى كند. اینان داخل بهشت نمى شوند و حتى بوى آن را استشمام نمى كنند، با این كه بوى بهشت از راه بسیار دور شنیده مى شود. جهانگردان فراوانی با تحمل هزینه های سنگین از کشورهای مختلف به عشق تماشای متانت “راه رفتن”‌ و ظرافت “چای ریختن”‌ دختران ژاپنی همه ساله به ژاپن سفر و وقار آنها را تحسین می کنند.

    3ـ رابطه با جنس مخالف

    زن ترک:

    زنی عاشق که در روابطش همواره به دنبال عشق اساطیری است و برای رسیدن به آن تن به هر کاری می دهد. روابطش با جنس مخالف بر پایه عشق بنا شده است ولی اغلب عاشق مردی غیر از شوهر  خود است. خیانت به عشق را جایز نمی داند ولی بر ای رسیدن به عشق خود(به بهانه عشق) خیانت به خانواده و شوهر را جایز می داند.

    زن آمریکایی:

    زنی آمریکایی که اغلب با دو یا چند مرد ارتباط دارد و البته این روابط از نظر او امری عادی است که چیزی از ارزش های او کم نمی کند. اعتقادی چندان به عشق نداشته و روابطش اغلب بر پایه لذت های جنسی یا دوستی های سطحی و زودگذر است. در برخی موارد چندین ازدواج ناموفق را تجربه کرده و از این رو مجاب شده است که شخصیتی کاملاً مستقل از خانواده و همسرش داشته باشد.

    بانوی مسلمان

    همه دختران جهان کانون مهر و عاطفه اند و بنابراین در زبان عربی “آنسه”‌ نامیده می شوند. زیرا از همان خردسالی “نوازشگری”‌ را “بدون هیچ آموزشی”‌ نسبت به هر عروسک بی جان و بی تحرکی ابراز می کنند و با مهربانی با عروسک شان سخن می گویند.
    دختری که رشد و رفتار طبیعی دارد، به جای “احساس نیاز کاذب به پشتوانه”‌ می تواند با شیرین زبانی، آراستگی  و متانت رفتاری خود پشتیبان دیگران باشد و به آنها “امید”‌ بدهد و برای “درس و کار و عبادت و زندگی”‌ انگیزه بخش باشد و در عین حال “آرامش”‌ ببخشد.
    توانایی دارد از شوهرش یک “مرد”‌ بسازد.مانند مهندسی که از یک “ویرانه”‌، قصری زیبا و رفیع می سازد، هر دختری با هر رنگ و قد و اندامی اگر خودش را به درستی بشناسد و بخواهد، می تواند مظهر”‌صفات”‌ جمال الهی باشد و هنرمندانه و با تکیه بر نکات مثبت، از شوهرش که ممکن است فراموشکار، هوسباز، رفیق باز، متغیر، خشن، افسرده، خسیس و یا ولخرج باشد، مردی عاقل، بالغ، ذاکر، وظیفه شناس، مومن، امیدوار، متعهد، متعادل و مجاهد در یک کلام یک “مرد”‌ بسازد. بی جهت نیست که رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: اَلمَرأَةُ الصّالِحَةُ أَحَدُ الكاسِبَینِ: زن شایسته یكى از دو عامل پیشرفت خانواده است.

     

    4ـ روابط اجتماعی

    زن ترک:

    زنی که موفقیت های شغلی برایش در اولویت است تا جایی که برای حفظ آن به هر کاری تن می دهد از جمله روابط نادرست، فتنه و دروغ.

    زن آمریکایی:

    زنی آمریکایی زنی شاغل که موفقیت ها شغلی مهمترین ارزش زندگی او محسوب می شود.

    بانوی مسلمان:

    در هر فیلمی، مهمترین نقش را کارگردان دارد و در هر تصویری حضور موثر او را می توان دید، اما در هر فیلمی این هنرپیشگان هستند که ظهور”‌ دارند و اندیشه و نظر کارگردان را با صدا و رفتار و حالات خود ابراز و اظهار می کنند.

    در مدیریت خانواده و جامعه و در همه ابعاد اقتصادی، اعتقادی، اجتماعی و سیاسی نیز دو نقش اصلی وجود دارد: حضور و ظهور. یک گروه حضوری موثر دارند و یک گروه هم ظهوری واسطه ای.

    خداوند حکیم به زن موقعیت، صفات و استعدادهایی داده که می تواند در بیشترین ابعاد زندگی خانواده و جامعه و جهان ، نقش کارگردان ،یعنی حضوری موثر اما نامحسوس را داشته باشد.

    زن انبیا، اولیاء و عقلا را مجذوب خود می کند و مردان را با سر انگشت هنرمندی خود به مسیر حق و خیر و کمال و یا باطل و شر و فساد می کشاند.

    اگر دختر از کرامت و قداست خود به عنوان یک زن غافل بماند، گرفتار ” بحران هویت”‌ می شود. در این صورت تبرج و ظهور و انگشت نما شدن در کوچه و خیابان برای او “ارزش”‌ می شود، مسحور زبان بازی جوانان هرزه می گردد، اسیر بی بند و بارترین افراد خواهد شد و برده ی جنایتکارترین صاحبان ثروت و قدرت و تزویر می شود. چنین دختری نارضایتی، ابتذال و متلاشی شدن از درون خود را با تداوم خودنمایی و هرزگی پنهان کند
    .


    5ـ مقابله با مشکلات

    زن ترک

    · در شرایط بحرانی، خاص و البته به ندرت به شراب، سیگار و امثال آن پناه می برد. اما مصرف اندک مشروبات الکلی در میهمانی ها برایش امری عادی است.

    زن آمریکایی

    مصرف شراب، سیگار و امثال آن، تفریح عادی اوست و گاه در این زمینه زیاده روی می کند.

    بانوی مسلمان

    هر گز خود را در معرض این مواد قرار نمی دهد و البته شوهر و فرزندان خود را راهنمایی می کند که هرگز به این سمت نروند.

    معرفی هر چیز نمونه گاهی به صورت مفهومی و کلی انجام می شود که در این تعریف همان گونه که اشاره کردیم باید معرّف، مجموعه اوصاف و مسایلی که در کمال آن چیز دخالت دارند در نظر بگیرد و به آن بپردازد ـ و گاهی هم به گونه نشان دادن و تعیین مصداق است. در مورد انسان و یا زن نمونه هم این چنین است. شکل اول آن با دشواری چندانی روبه رو نیست و با وقوف نظری به ارزشها و کمالات انسانی می توان بدان دست یافت.

    بر این اساس می توان گفت: زن نمونه کسی است که با برخورداری کامل از دانش مفید و هدایت گر، اندیشه و تعقّل، معنویت و اخلاق و خداشناسی، ادب خانوادگی و اجتماعی و تواناییهای جسمی و روحی، بتواند همسری شایسته برای شوهر و مادری خوب و وظیفه شناس برای فرزندان بوده و با حفظ معقول و خداپسندانه شؤونات و خصایص زن مسلمان، در بیرون خانه نقشی را که اجتماع بر عهده او گذاشته است به درستی و امانت ایفا کند. و بدیهی است آنچه برشمردیم مراتب و درجات بسیار زیاد داشته و دامنه ای بس وسیع دارد و هر زنی در آنچه گفتیم قوی تر باشد، جنبه نمونه بودن او هم برجسته تر و درخشنده تر خواهد بود.

    و اما اگر معرفی زن نمونه، به لحاظ مصداقی و عینی آن باشد، خالی از دشواری نیست زیرا چنین کاری مستلزم این است که شخص معرفی کننده به خوبی به اوصاف و سجایای اخلاقی و ملکات نفسانی شخص معرفی شده و نیز دیگرانی که باید در مقایسه با آنان این کار صورت پذیرد و میزان قوت و ضعف هر یک از آنها واقف باشد، تا بتواند قضاوتی درست و منطبق با واقع داشته باشد و این به خاطر این است که ما با این کار به دنبال این هستیم که شخص معینی را به عنوان نمونه انسانی به سایر مردم نشان دهیم تا آنان او را الگو و مقتدای خود قرار داده و با دلی راحت به سوی همانندسازی خویش با او حرکت و اقدام کنند. و همه می دانیم چنین کاری بسیار سخت و پیچیده و نسبت به مراحل و مراتبی از آن برای انسانهای عادی غیر ممکن است. و هر چه دامنه علم، فرهنگ، تعقّل و آداب انسانی بین اقشار مختلف جامعه به لحاظ کمیّت و کیفیّت گسترش یابد، این کار با دشواری بیشتری روبه روست. زیرا بر اثر گسترش معرفتها، افراد انسانی به لحاظ مکارم و درجات کمالی به هم نزدیک تر شده و فاصله بین مراتب آنان کمتر می شود و در این اوضاع انگشت تعیین روی فردی خاص به عنوان نمونه انسانی گذاشتن، کاری است در نهایت اشکال.




     

    موضوعات: اخبار مدرسه
    [دوشنبه 1393-10-22] [ 02:51:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت

      بی موضوع ...

    دختری یک تبلت خریده بود، پدرش وقتی تبلت را دید پرسید؟ وقتی آن را خریدی اولین کاری که کردی چی بود؟

    دختر گفت: روی صفحه اش را با برچسب ضدخش پوشاندم و یک کاور هم برای جلدش خریدم.

    پدر گفت: کسی مجبورت کرد این کار را بکنی؟

    دختر:نه

    پدر: به نظرت با این کارت به سازنده اش توهین شده؟

    دختر: نه پدر، اتفاقاً خود شرکت توصیه می کند که از کاور استفاده کنیم.

    پدر: چون تبلت زشت و بی ارزش بود این کار را کردی؟

    دختر: اتفاقاً چون دلم نمی خواهد ضربه ای بهش بخوره و از قیمت بیفته این کار را کردم.

    پدر : کاور که کشیدی زشت شد؟

    دختر: به نظرم زشت نشد؛ ولی اگه زشت هم میشد، به حفاظتی که از تبلتم می کنه می ارزه.

    پدر: نگاه با محبّتی به دخترش انداخت و گفت: حجاب یعنی همین

    موضوعات: اخبار مدرسه
    [شنبه 1393-10-20] [ 11:26:00 ق.ظ ]



     لینک ثابت

      آشنایی با سوره های قرآن و ثواب تلاوت آنها ...

    سوره نساء

    به معنی زنان است و نام چهارمین سوره قرآن می باشد. نام این سوره از آیه اول آن گرفته شده و در این سوره پاره ای از حقوق مربرط به زنان مطرح گردیده است. بعضی از موضوعات این سوره عبارتند از: دعوت به ایمان و عدالت، کنترل و نگهداری و بهسازی محیط خانواده، حقوق و وظایف افراد جامعه در برابر یکدیگر، لزوم اطاعت از رهبری، قوانین مربوط به ازدواج، قوانین کلی حفظ اموال عمومی، قانون ارث، و بیان سرگذشت پیشیان و 176 آیه دارد.

    امیرالمؤمنین علی(علیه السّلام) در مورد دثواب قرائت این سوره می فرمایند:

    هرکس در هر جمعه سورة نساء را قرائت کند از فشار قبر در امان باشد.

    موضوعات: اخبار مدرسه
    [چهارشنبه 1393-10-03] [ 12:57:00 ب.ظ ]



     لینک ثابت